ای کاش تو را داشتم و به جای ِ تمام گیلاس ها از درخت ها آویزان می شدم. به جای دلقک ها می رقصیدم. شبیه به کودکان هیجان زده می شدم. چنان قوانین طبیعت را بر هم …
بیشتر بخوانید...او شیشه ی عمرم شد و من دیو بد انجام
آرامش دریا به تب و تاب درآمد وقتی پری ِ کوچکم از آب درآمد پیراهنی از پولک و پروانه به تن کرد تر کرد لبش را؛ گل عنّاب درآمد از خوشه ی پروین گل ِ …
بیشتر بخوانید...واژه ها را شانه کن
با دست هایت موهایم را ورق بزن واژه ها را شانه کن شعری بنویس آنقدر ادامه اش بده تا از دندانه های ِ شانه، واژه سرازیر شود بیت ها را بشکن دست هایت چسبیده به …
بیشتر بخوانید...کودکی با موهای سپید!
هوس ِ یک قایم باشک ِ دوران ِ کودکی دارم که هر دو چشم بگذاریم و تو هیچ جا نروی و من با چشمان بسته عطر ِ تنت را نفس بکشم و پیدایت کنم. گاهی …
بیشتر بخوانید...روی مرز ِ چشمانت
در من احیا می شود کشور لبهای تو وقتی آرام دست می کشم روی مرز ِ چشمانت گلوله ای از نگاهت قلبم را هدف می گیرد صلح را به کوچه سارهای ِ قلبم برسان این …
بیشتر بخوانید...حیاط ِ خانه ی ما…
حیف که حیاط کوچک خانه ی ما، درخت ندارد. دلم می خواست ساعت ها زیر سایه اش می نشستم و برای تو می نوشتم.از تو نوشتن حال ِ مرا خوب می کند. از تو نوشتن از …
بیشتر بخوانید...بی هوا
جایی انتهای رودخانه ام… گمراه و سرگردان! نه آنقدر ماهی ام که دوام بیاورم نه آنقدر آدم ، که بی هوا بمیرم! مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...خوشا سیاست ابروی تو…
دو چشم: این یکی آشوب، آن یکی تیزی که سبزوار و نشابور را برانگیزی! خوشا سیاست ِ ابروی تو که از چپ و راست گرفته نصف ِ جهان را بدون ِ خونریزی به حکم موی …
بیشتر بخوانید...لمس ِ واژه ها
“دوستت دارم” هایت را بغل می کنم می گذارم زیر بالِشَم مبادا دست ِ کسی لمس کند واژه هایش را… نفیسا عمادالاسلامی
بیشتر بخوانید...آستین ِ واژه ها
هر روز در من زني مي ميرد که آستين ِ واژه هايش براي سرودن ِ درد، هر لحظه کوتاه و کوتاهتر مي شود مريم پورقلي
بیشتر بخوانید...