دست از تعبیرِ سیاهی موهایم بکش ، از کبودی واژه هایم ، قافیه نساز ، زهرِ بوسه هایم را سر نکش ، سالخوردگیِ روحم را نوازش نده ، کافی ست به چشمانم زل بزنی تا …
بیشتر بخوانید...امروز صبح، حال من هم خوب بود
امروز صبح، همه چیز سر جای خودش بود خروس ها با هم می خواندند طباخ ها کله هایشان را بار گذاشته بودند امروز صبح، باز هم مسافرانِ تاکسی رادیو گوش می دادند امروز صبح، حال …
بیشتر بخوانید...شکل انحنای قدم هایت
داستان ها رمان های ترجمه و این غزل های تکراری؛ در سطرسطرشان تو مى پرى و من که بين اين همه نامت به خواب میروم رفتهام کسی از قهرمانان یکی از کتاب ها بیرون پرید …
بیشتر بخوانید...تو آسمانی و من زمین
دیروز یه موج عجیب توی موهام بود. هر چقدر شونه می کردم آروم نمی گرفت. می دونی گاهی اوقات فکر می کنم به تو وصلم. به اتفاقایی که قراره بیافته انگار از قبل کسی بهم می گه انگار …
بیشتر بخوانید...زنی که وصفش در این غزل نمی گنجد
دلم شکست… کجایی که نوشخند زنی؟ به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟ دوباره وصله ای از بوسه های دلچسب ات برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟ اگر به دست تو باشد …
بیشتر بخوانید...آرام نازل می شوی
به سپیدی صبح هایت غبطه می خورم اینکه آرام ، نازل می شوی و همه تو را دچار می شوند … مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...تو را به اندازه کسانی که دوست ندارم ، دوست دارم
تو را دوست دارم ! تو را به اندازه عطر تار تارِ موهای مشکی پیچیده در خاطراتم ، به اندازه ی سکوت تلخِ واژه هایم ، به اندازه ی آرزوهای جا مانده در دستانت ، …
بیشتر بخوانید...رهگذری که عطر تو را داشت
عصر دلگیری بود. نه اتفاق هیجان انگیزی افتاد. نه خنده ای از ته دل آمد. همه اش بی حوصلگی بود. همه اش همان کتاب قانونی بود که هی بازش کردیم و هی خوانده و نخوانده آن را بستیم. همه اش …
بیشتر بخوانید...هر عکس نشانی از دوستت بداردِ مردی ست
شاید دوستت بداردِ آخرین به طعم شیرین گلابی ریخت از دهان دوربین که پروانهایی گریخته از سرفهها در مجابِ پنجره ای برای پاییدنِ نام تو سرک می کشید این که بنویسم از دریا کسی تو …
بیشتر بخوانید...تکه های دیگرم
بعضی وقتها باید ضرورتا چند تکه شوم! مثلا “چشمهایم” گوشه ای بنشینند پا روی پا بگذارند و ساعت ها خیره خیره تماشایت کنند! “دستهایم” را گوشه مبل بگذارم تا با تمام وجود صورتت را نوازش …
بیشتر بخوانید...