اشعار زندگی بخش

با اجازه غزلی تازه فدایت کردمبر سر سجده نه در شعر دعایت كردم با اجازه از همه دست كشیدم امشبو تو را از وسط جمع سَوایت كردم با اجازه از تو و چشم و لبت …

به صبح لبخند بزن بگذار تلالوی مهربانی تو را نوازش کند امروز کمی آرام باش، کمی صبور در تو زندگی آغاز شده بگذار امروزت رنگ دیروز نگیرد کمی با صبح قدم بزن… مريم پورقلى

امروز شاید کمی بخندم یا تبسمی کوتاه از آمدنم ، گیسوانم را به دست باد می دهم و به پیراهن تنم عطر مریم می زنم عروس گرما می شوم و آسمان را به لبخند خورشید …

ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قـــفل آن را بشکن در آن را بگشای و بـرون آی ازین دخمه ظلمانی نگشایی گل من خـویـش را حبـس در آن خواهی کرد همدم جهل در …

زندگی رویش یک حادثه نیست زندگی رهگذر تجربه هاست تکه ابری ست به پهنای غروب آسمانی ست به زیبایی مهر بارگاهی ست ز دریای حضور زندگانی چون گل نسترن است باید از چشمه جان آبش …

صبح است پنجره را بگشای دیدگانت را به آفتاب گره بزن و برای امروزت خوشبختی را زمزمه کن امروز خدا لبخندش را به تو می بخشد، تو به زندگی به وسعت یک لبخند بدهکاری مریم …

عشق، غالب نیرویی ست در اعماق جهان دلمان مرکز و کانون همین نیروهاست. دل ما پر شده از عشق به هستی به بشر، نیوتن!! منبع یک عشق ِ جدید، عشق آموختن جاذبه ی فرش ِ …

در کـــتــاب چــهـار فـــصل زندگی صـفحـه ها پشت سـر هـم مـی روند هریک از این صفحه ها یک لحـظه اند لـحظـه ها بـا شـادی و غـم می روند آفـــتــاب و مــاه یــک خـط در مـیان …

زنـــدگی زیـــباست، مـــانند زمین زنـــدگی زیـــباست، مـــثل آسمان می توان این شــعر را هر روز خــواند: «زندگی زیباست چون رنگین کمان!» می تـــوان بر آســمانها تـکــــیه زد می تــوان روی زمــین تـــنها نـــبود توی گـوش …

ماه من غصه چرا ؟! آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که دلش …