تا به حال از تمام حس های دنیا عقب مانده ای؟ تا به حال نسبت به تمام حس های دنیا بی حس شده ای؟ تا به حال خودت را در آغوش گرفته ای؟ حالا، من …
بیشتر بخوانید...نفرت
آرش هفت ساله است. او عاشق بادبادک بازی است. یک روز عصر مثل همیشه بادبادکش را بیرون آورد و در محوطه ی بیرون از خانه شان آن را هوا کرد. بادبادک به قدری بالا رفت که دیگر …
بیشتر بخوانید...پادشاه و سه سؤالِ بی پاسخ
تولستوی در یکی از داستان های کوتاهش به نام «سه سؤال» داستان پادشاهی را بیان می کند که مطمئن است در انجام دادن هیچ کاری شکست نمی خورد؛ به شرط آن که پاسخ این سه سؤال را بداند: «چه زمانی بهترین زمان …
بیشتر بخوانید...خوب بودن سخت نیست
از ما که گذشت. به هر که بعد از ما آمد، یاد بدهیم: خوب بودن را… خوبی کردن را… دوست داشتن را… لبخند زدن را…. دشمنی نکردن را… هر کس از خانه اش شروع کند، از …
بیشتر بخوانید...نجات از آتش
زوجي به نام جان و مري، خانه اي مجلل و پسر و دختري دوست داشتني داشتند. جان شغل خوبي داشت و از او خواسته بودند براي يك مسافرت تجاري چند روزه به شهر ديگري برود. …
بیشتر بخوانید...دستگاه چمن زنی
در يک روز زمستاني حوصله ی مالک يک باغ زيبا سر رفت. تصميم گرفت از همسایه ی خود که کتاب خوان بود و کتابخانه بزرگي داشت، کتابي امانت بگيرد. همسايه گفت که کتاب مورد نظر را دارد، …
بیشتر بخوانید...اعدادِ کوچکتر از یک
استاد رياضي در وقت خارج از درس، می گفت: اعداد کوچکتر از یک، خواص عجیبی دارند. شاید بتوان آنها را با انسان های بخیل مقایسه کرد. مثلا عدد (0.2) !!! وقتی در آنها ضرب می شوی یا …
بیشتر بخوانید...عزیزم هایِ دروغکی
دیگر از دست خودمان خسته شده ایم. به آدم ها می گوییم عزیزم، اما آن ها عزیزهای ما نیستند. به آدم ها محبت می کنیم اما دوستشان نداریم و محبت زورکی بد است. خیلی بد …
بیشتر بخوانید...گاهی دیگر دیر است
همه ی ما یک اتفاقیم که پیش از اینکه کار از کار بگذرد افتاده ایم. ما اتفاقی، اتفاق افتاده ایم. الان هم ایستاده ایم جایی درست وسط دنیا، کلام ها برایمان سنگین شده، نگاه ها… رفتارها… همه چیز ما را می …
بیشتر بخوانید...روایتی از قابِ عکس ها
کدام قاب عکس توان گفتن قصه ای جدید را دارد؟ قصه ها تکراری است و تکراری تر از قصه ها، آدم ها هستند. همه ی مان دنبال تغییر کردن هستیم و باز هم قصه هایمان …
بیشتر بخوانید...