وقتی مرا با دیگران مقایسه می کنی خودم را از دست می دهم و سعی می کنم نقاب های بیشتری بخرم تا برای دیدارهای بعدی مان بیش از پیش بتوانم “دیگران” باشم. از قالبی که مخصوص …
بیشتر بخوانید...لطفا خودخواه باشید!
روزی چسترتون، نویسنده ی مشهور و جورج برنارد شاو سوار بر کالسکه ای به شدت سرگرم بحث و گفتگو بودند. چسترتون معتقد بود کشور زمانی غنی خواهد بود که سردمدارانش با نوع دوستی رفتار کنند …
بیشتر بخوانید...شرایط عجیب آدم ها
آدم ها یک روزی، خیلی بیمار می شوند. آدم ها در بستر بیماری، یاد خیلی چیزها می افتند. آدم ها در بستر بیماری، به این فکر می کنند که عمرشان به زودی تمام می شود و به …
بیشتر بخوانید...تعصب
مردی ثروتمند در میامی وارد رستوران شد. نگاهی بدین سوی و آن سوی انداخت و دید زنی آفریقایی (سیاه پوست)، در گوشه ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و …
بیشتر بخوانید...انتخابِ بد یا بدتر
همه ي آدم ها کسي را دارند که به او تکيه کنند. به او افتخار کنند. با غرور نگاهش کنند و پُزش را به تمام دنيا بدهند. پُز خوب بودنش را، پُز اين که او بي نظير است. اما …
بیشتر بخوانید...تدبیر خداوند
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز شدید دختر کوچکش را به او داد. زن تلفن را …
بیشتر بخوانید...به بلندای یک عمر
دیده ای یک وقت هایی که مثلا گرما زده می شوی، هر چه را که خورده ای بالا می آوری؟ دیده ای بعدش چقدر سبک می شوی؟ کاش گاهی که دنیا زده می شویم نیز یک سری چیزها را …
بیشتر بخوانید...آدم های اشتباهی
از خوبان انگشت شمار زندگی مان که بگذریم. می رسیم به کسانی که بدی به خوردشان رفته است. آن ها نمی توانند خوب باشند. آن ها همیشه ما را می آزارند و ما نمی توانیم از آن …
بیشتر بخوانید...چتر رنگی رنگی
چند وقتی می شود که تصمیم گرفته ام تمامت کنم ، به گمانم موفق شده ام. از ظاهرت شروع کردم ، مثل این شخصیت های کارتونی که تغییر می کنند تغییرت دادم. از موهای سرت شروع کردم بدون مو تصورت کردم ، بینی …
بیشتر بخوانید...سال های کودکی
یاد کودکی هایمان بخیر ، کفش های سفید کوچک مان را به پا می کردیم لباس های عروسکی مان را می پوشیدیم ، موهایمان را می بافتیم و بخاطر ظاهر عروسکی مان ، عروسکانه می رقصیدیم. آنقدر به چیزهای …
بیشتر بخوانید...