گردو و برج ناقوس | دکتر زندگی

گردو و برج ناقوس

روزی کلاغی گردویی را به بالای برج یک کلیسا برد ؛ اما ناگهان گردو از نوک کلاغ جدا شد و در شکافی افتاد. گردو ضمن تعریف و تحسین از زیبایی و وقار برج و نوای دلنشین زنگوله‌ هایش خطاب به دیوار برج گفت حال که لطف و عنایت خداوندی شاملش شده و از چنگ کلاغ ظالم رهایی یافته ، او را در میان یکی از شکاف‌هایش خانه دهد. آن‌گاه در توجیه این تقاضا گفت:

«افسوس که دیگر نمی‌توانم در زیر شاخه‌های سبز پدر پیرم بیفتم و در زمین شخم‌ زده و پوشیده از برگ‌ هایش آرام گیرم. اکنون امیدوارم دست رد به سینه‌ام نزنی ، وقتی اسير نوک‌ کلاغ ستمکار بودم با خود پیمان بستم در صورت گریز از دستش ، تمام عمرم را در سوراخی کوچک سپری کنم.»

دیوار پس از شنیدن وضعیت حزن‌ انگیز کلاغ دلش به‌ رحم آمد و پذیرفت در شکافی به گردو آشیانه دهد. گردو پس از مدتی کوتاه ترک خورد و باز شد. ریشه‌ هایش در میان شکاف سنگ‌ ها رخنه و آ‌ن‌ها را از هم جدا کرد. جوانه‌هایش به‌ سوی آسمان سر برافراشت، شاخه‌ هایش تا بالای برج گسترش یافت و برج را احاطه کرد، با ضخیم شدن تدریجی ریشه‌هایش دیوارها تَرَک برداشت، با فشار از هم جدا شد و از جا درآمد. در پایان ، دیوار بسیار دیر و بسیار نالان درباره‌ی ویرانی‌ اش ناله و مویه سر داد و در مدتي کوتاه به‌ کلی فرو ریخت.

نکته: افراد ناکامی که بین ما زندگی می‌ کنند و تحت‌تأثیر رویدادها و سوانح مهارناپذیر در پرتگاه ناتوانی و درماندگی فرو می‌ افتند مستحق همه‌ گونه یاری و همدلی هستند ؛ اما بسیارند افرادی که به‌ طور معمول منفی و هراسان و مضطرب‌ اند، خود را بد اقبالِ مادرزاد می‌نامند و در نتیجه مردم ، رویدادها و اوضاع و شرایطی را دقیقا به‌ سوی خود فرا می‌ خوانند که با توقعات منفی‌شان همنواست. چقدر خوب بود می‌ توانستیم موانع و مشکلاتشان را مرتفع کرده و مسیر زندگی‌ شان را تغییر دهیم؛ اما اغلب حالات و روحیات آ‌ن‌ها بر ما نیز اثر گذاشته و اوضاع و شرایطمان را عوض می‌ کند. علت ساده است، چرا که انسان‌ ها به‌ شدت از روحیات و عواطف و حتی طرز تفکر یکدیگر تأثیر می‌ پذیرند و در این راستا فرد بی‌ ثبات و ناخشنودی که بر روحیاتش کمترین تسلطی ندارد ، در سرایت دادن حالات و روحیات منفی‌ اش به دیگران نیرومند‌تر است. او اغلب خود را فردی مفلوک و قربانی می‌ نمایاند، به حال خود افسوس می‌ خورد و کوله‌ باری مملو از جراحات و بی‌ عدالتی‌ های گذشته را به دوش می‌ کشد و این استنباط مانع از آن می‌شود که دریابد ناملایمات زندگی‌ اش ریشه در عملکرد خودش دارد و پیش از آن‌ که شما به ماهیت مسائلش پی ببرید ، ناخوشی او به شما نیز سرایت کرده است. از آن‌جا که قوه‌ی سنجش و تعقل چنین فردی جای خود را به عواطف و احساسات تند و تعدیل نشده داده است ، تمام استدلال‌ های و تصمیمات او از مجرای احساسات و عواطفش سیراب گشته و از منطق و عقل برکنار است.

خطر سرایت احساسات و هیجانات منفی را دست کم نگیرید. افرادی که با آنان حشر و نشر دارید، نقشی مهم و حیاتی در زندگی‌ تان به‌ عهده دارند. خطر معاشرت با افراد آلوده و مسری آن است که حتی برای خلاص شدن از چنگشان وقت و نیروی قابل ملاحظه‌ ای را تلف می‌ کنید. ناخوشی‌ های واگیردار فراوانی وجود دارد که باید هر یک را شناخت و از آن دوری کرد ؛ اما خطرناک‌ تر از همه ناخشنودی ریشه‌ داری است که فرد متأثر از آن آیه‌ ی یأس می‌ خواند، دنیا را سیاه و تیره می‌ بیند و خود را بدبخت مادرزاد می‌ نامد.

برگرفته شده از کتاب: “عامل تغییر باش نه قربانی تقدیر – جلد اول” سعید گل محمدی

غاز و اسب

درباره‌ی سعید گل محمدی

سعید گل محمدی
- نویسنده، مترجم و مدرس در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی

2 دیدگاه

  1. آواتار Serena Dukes

    Howdy just wanted to give you a quick heads up. The text in your post
    seem to be running off the screen in Ie. I’m not sure if this is a formatting issue or something to do with internet browser
    compatibility but I figured I’d post to let you know.
    The style and design look great though! Hope you get the issue resolved soon. Cheers

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *