مهارت «نه» گفتن! | دکتر زندگی

مهارت «نه» گفتن!

«مهارت نه گفتن» چیزی نیست که امروز برای اولین‌ بار به گوشتان (یا بهتر است بگویم به چشمتان) خورده باشد. شاید شما هم جزء کسانی باشید که این نوشته را تا آخر می‌ خوانید اما همچنان در مقابل توقعات و خواسته‌ های نا به‌ جای دیگران سکوت می‌ کنید. کمی تلخ و شاید بدبینانه‌ باشد اگر بگویم تا زمانی‌ که به‌ راستی از بهره‌ کشی دیگران خسته نشده باشید، این نوشته و ده‌ ها نوشته‌ ی دیگر هم نمی‌ تواند این مهارت را برایتان به ارمغان آورد. پس با خودتان رو راست باشید، چقدر از این‌ که خواسته‌ ها و آرزوهای دیگران را به قیمت عقب ماندن خودتان، برآورده می‌ کنید ناراضی هستید، اما لبخند به چهره دارید؟!

چه شد که تصمیم گرفتم از مهارت «نه گفتن» بنویسم؟!

راستش این مسأله یکی از بزرگ‌ ترین مسایل زندگی خودم بود: «همراهی کردن دیگران در هر زمینه‌ ای بدون رضایت درونی». سرانجام روزی رسید که تصمیم گرفتم در صورتی‌ به دیگران بله بگویم که ابتدا اولویت بالاتر و مهم‌ تری مطرح نباشد، دوم، به خودم آسیب جدی نخورد و مانع رشدم نشود و سوم، اسباب سقوط جدی خودم را فراهم نکنم و اگر غیر از این بود با شهامت «نه» بگویم.

چرا «نه گفتن» سخت و ناراحت‌ کننده است؟

یکی از دلایل تسلیم شدن در برابر خواسته‌ های دیگران «ترس از تنها شدن» است. کسی که به قیمت حفظ کردن ارتباط دوستانه‌ اش با دیگران، نقش رفیق بامرام گروه را به عهده می‌ گیرد، بدون این‌ که خودش بداند، در حال باج دادن به دیگران است. کم‌کم این باج دادن‌ های مکرر این حس را در فرد ایجاد می‌کند که در برابر دیگران مسئول است و نباید آن‌ ها را تنها بگذارد، حتی اگر به قیمت قربانی کردن برنامه‌ ها و خواسته‌ های خود باشد. از سوی دیگر برخی از افراد گمان می‌ کنند، تنها خودشان هستند که توانایی انجام دادن خواسته‌ های دیگران را دارند، یعنی خود را چنان بزرگ و مهم می‌ دانند که گمان می‌ کنند به دلیل همین توانایی خاص است که مدام از آن‌ها درخواست می‌ شود. بعضی دیگر هم به دلیل ترس از ناراحت کردن دیگران و یا ترس از مجازات شدن است که با آن‌ ها هماهنگ می‌ شوند.

راه‌های متفاوت یک «نه گفتن» منطقی

1- بی‌حاشیه «نه» بگویید: در این حالت مستقیم و بدون هیچ‌گونه دلیل‌تراشی مخالفتتان را اعلام کنید. این نوع نه گفتن ممکن است تبعاتی مثل احساس گناه یا ترس از قطع رابطه داشته باشد، پس سعی کنید این روش را برای کسانی اجرا کنید که به شما نزدیک هستند و به احتمال کمتری از این «نه» ناراحت می‌ شوند.

2- روش بازتابی: در این روش شما با تندی کمتری برخورد می‌ کنید و به احتمال کمتری هم طرف مقابل ناراحت می‌ شود. برای مثال وقتی دوست تان پیشنهاد سینما رفتن می‌دهد ولی شما کار دیگری دارید می‌ توانید بگویید: اتفاقا خیلی دوست دارم این فیلم رو ببینم اما چه کنم که کلی کار سرم ریخته!؟

3- گفتن «نه» همراه با دلیل: این روش همان بی‌ حاشیه «نه گفتن» است با این تفاوت که دلیل اصلی را هم در کنارش ذکر می‌ کنید.

4- مطرح کردن پیشنهاد دیگر: وقتی طرف مقابل به شما پیشنهادی می‌ دهد که انجامش امکان‌ پذیر نیست، می‌ توانید این پیشنهاد را رد کنید اما در کنارش یک پیشنهاد دیگر مطرح کنید برای مثال در برابر درخواست رفتن به پارک بگویید: «امروز که کار دارم اما واسه یه روز دیگه پیشنهاد بهتری دارم، موافقی بریم نمایشگاه، من چند تا خرید هم از اونجا دارم؟» در این روش علاوه بر این‌ که تسلیم خواسته‌ ی دیگران نشده‌ اید، می‌ توانید به یکی از ایده‌ های خودتان که می‌ خواستید انجام دهید، جامه‌ ي عمل بپوشانید.

5- «نه گفتن» به همراه راهکار دادن:‌ برای مثال وقتی کسی از شما می‌خواهد به هنگام رفتن به خیابان انقلاب فلان کتاب را برایش بخرید، به او بگویید کتابفروشی فلان‌ جا هم این کتاب را دارد، خودت را معطل من نکن، ممکن است من تا هفته‌ ی آینده به خیابان انقلاب نروم.

6- «نه گفتن» مثل یک نوار ضبط‌ شده: گاهی وقتی شما درخواستی را رد می‌ کنید طرف مقابل برای عملی شدن درخواستش به شکلی دیگر آن را مطرح می‌ کند، شما در این حالت جواب منفی را با چند کلمه بیشتر یا کمتر تکرار کنید.

پیشنهاداتی برای تقویت مهارت «نه» گفتن

لطفا هدفمند باشید: تا زمانی‌ که شما برای زندگی‌ تان اولویت‌ بندی نکرده باشید، در خودتان نیازی به این مهارت حس نمی‌ کنید. به‌ این‌ ترتیب برنامه‌ ی دیگران، خود به‌ خود برنامه‌ ی شما می‌ شود. وقتی شما بیکار هستید گاهی دیگران از شما تقاضاهایی دارند که چندان هم کار مفیدی نیست و اولویتی ندارد اگر برای خودتان مشغولیت مفیدی تدارک ببینید، خود به‌ خود دیگران از این پرهیز دارند که از شما کار یا موضوعی با اهمیت کم‌تر بخواهند.

لطفا گول برچسب‌ها را نخورید: گاهی اوقات خانواده یا دوستان، شما را بر اساس آنچه خودشان درک کرده‌اند، تعریف می‌ کنند. برای مثال وقتی در جمع دوستان هستید یکی به دیگری می‌ گوید فلانی خیلی دست و دلباز است. همین تعریف کوچک شما را مجبور می‌کند برای حفظ این صفت مثبت، حسابی دست و دلبازی کنید و هیچ‌ گاه در برابر هزینه‌ هایی که برای شما نفعی ندارد «نه» نگویید.

لطفا برنامه‌ ی کاری‌ تان را برای هر کسی بازگو نکنید: بد نیست تجربه‌ ی شخصی‌ام را برایتان بگویم که درس بزرگی به خودم داد. مدتی بود که با جدیت «نه گفتن» را تمرین می‌ کردم. طی این زمان برخی از دوستانم فهمیده بودند که دیگر نمی‌توانم مثل همیشه برای‌ شان زمان صرف کنم. اوایل پاییز بود و یک روز دوستم با من تماس گرفت که فقط حالم را بپرسد. ضمن صحبت کردن پرسید که چه روزهایی کلاس دارم و من با ساده‌ لوحی تمام روزهایی که در کلاس درس بودم، برایش بر شمردم، غافل از این‌ که این اطلاعات او را قادر می‌ کرد تا برای اوقات فراغت من برنامه‌ ریزی کند یا درخواست‌ هایش را در این روزها با همراهی این جمله «امروز که کلاس نداری» مطرح کند که من همراهی‌ اش کنم. من هر بار مجبور بودم از راه‌ های مختلف به او بفهمانم، نمی‌ توانم کارهایم را به‌ خاطر کارهایش عقب بیندازم!

منبع: مجله راز ، شیما نادری(روان شناسی بالینی)

درباره‌ی مجله راز

مجله راز
دو هفته نامه روانشناسی راز، از انتشارات نسل نو اندیش - مدیر مسئول: بیژن علیپور - حامی وب سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *