ملانصرالدین و تربیت ناسالم | دکتر زندگی

ملانصرالدین و تربیت ناسالم

پدر و مادر ملانصرالدین سبک تربیتی سهل گیرانه ای نسبت به او داشتند و از طرف دیگر از روی دلسوزی بی مورد او را تر و خشک می کردند و در ناز و نعمت بزرگش می کردند، بصورتی که ملا بسیاری از فرصت های رشد و پختگی را از دست داد. او تبدیل به فردی نامطمئن و دست و پاچلفتی شده بود. داستان های زیادی از بی خردی و سوتی های او در کودکی روایت شده ، از جمله اینکه روزی با مادرش به شهر رفته بود و به سبب ازدحام در بازار مادرش را گم کرد. ملا گریه اش گرفته بود.

رهگذری از او پرسید: چرا پسر جان گریه می کنی؟

ملا نالان جواب داد: شما یک خانم گنده و چاق ندیدین که من همراهش نباشم؟!

نکته: پژوهشگران شامپانزه های تازه بدنیا آمده را شانزده ماه اول زندگی شان در تاریکی مطلق پرورش دادند. بعد از این مدت آنها را برای اولین بار در معرض نور قرار دادند. اما آنها قادر به ادراک اشیا نبودند. علاوه بر این، پرورش درازمدت در تاریکی موجب تخریب نورون های بخش های دستگاه بینایی آنها شده بود. به این ترتیب معلوم شد که مقدار معینی تحریک نوری برای حفظ دستگاه بینایی ضروری است و بدون تحریک نوری، نورون های(سلول های عصبی) شبکیه و قشر بینایی مغز به تدریج تحلیل می روند.

محرومیت از تحریک نه تنها نتایج آسیب زای زیست شناختی دارد و در روند رشد فیزیولوژیک اختلال ایجاد می کند، بلکه استعاره ای است از این واقعیت که هر چند موقعیت های دشوار و سخت زندگی تاب و توان را از انسان می گیرد و او را دچار ترس، اضطراب و ناامنی می کند اما به نظر می رسد وجود حداقل برانگیختگی و تحریک از بیرون برای به تکاپو درآمدن لازم و ضروری است و محرومیت و اجتناب انسان از موقعیت های دشوار رشد روانی و درونی وی را به مخاطره می اندازد.

والدینی که برای حمایت از فرزندان شان آنها را از مواجه با تنگناها باز می دارند بهترین فرصت های رشد و آموزش را از آنها سلب می کنند.

انسان های بی انگیزه و محتاطی که حاضر به خروج از مناطق امن زندگی خویش نیستند هرگز قادر به درک و تجربه حداکثر توانمندی ها و نیروهای درونی شان نخواهند بود.

معتقدم هر مساله و موقعیت دشوار زندگی دارای اندازه و بعد (مساحت) مشخصی است. با حل موفقیت آمیز آن مشکل و فائق آمدن بر شرایط دشوار به اندازه و میزان آن مشکل نیرو و ظرفیت درونی در انسان از حالت بالقوه به بالفعل در خواهد آمد و برعکس: اجتناب از ماجراجویی و شرایط سخت در زندگی باعث عدم خود شکوفایی و به منصه ظهور نرسیدن داشته های درونی انسان می شود.

این نگاه باعث افزایش خودکارآمدی شخصی در مواجهه با شداید زندگی می شود به صورتی که فرد بجای درگیر شدن با هیجانات منفی با بینشی مناسب و نگاهی مثبت با تنگناهای زندگی روبرو شود و از آنها به عنوان ثروت های بزرگ زندگی اش یاد کند. چنین فردی مصداق کسی است که از سنگ هایی که بسویش پرتاب می شود پله های رشد می سازد و با لنگه کفش هائی که به طرفش پرتاب می شود مغازه ی کفش فروشی اش را راه اندازی می کند.

برگرفته شده از کتاب: “از کوتهی توست که دیوار بلند است” ، سعید گل محمدی

درباره‌ی سعید گل محمدی

سعید گل محمدی
- نویسنده، مترجم و مدرس در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *