این بازی از من «والد ِ خشن» و حسود صادر می شود. او سعی دارد در همان برخورد اول، قدرت و موقعیتش را به طرف مقابل تفهیم و اثبات کند. هر گروه یا فردی میتواند از این بازی استفاده کند، مانند داماد یا عروسی که در همان روزهای اول زندگی، سختگیر و خشن می شود تا به همسر خود اثبات کند باید حرفهای او را جدی بگیرد و دست از پا خطا نکند. قانون ِ بازی، این است که گربه را باید دم حجله کشت تا عروس حساب کار دستش بیاید! معنی ندارد که کسی در آینده بخواهد (یا بتواند) برای «من ِ والد» ابراز وجود کند. این خط، این هم نشان! کسی ادعایی نخواهد داشت تا روز قیامت. همهی سؤالها آماده؛ جوابها هم آماده. در مسیر، ایستگاه استراحت و پیاده شدن نداریم مگر به فرمان «من ِ والد.»
بدین ترتیب همه درجا می زنند و او از اینهمه قدرت لذت می برد. همهچیز بر وفق مراد اوست. کسی نفس نمی کشد. «من ِ والد» با مهربانانه سخن گفتن میانهای ندارد. یک عمر عادت کرده که با موضوعات اطراف خود برخوردهای چکشی کند. قانونش، قانون جنگل است. همه باید حساب کار دستشان باشد که کسی از فرمانهایش تمرد نکند. این «من ِ والد» در فرهنگ بیشتر خانوادههای ما با شدت و ضعفهای گوناگون وجود دارد. «من ِ والد» بهشدت خودمحور و خودخواه است و منکر هر دیدگاهی است که حرفی داشته باشد. او به خاموشکردن در ابتدای امر اعتقاد دارد و بهنوعی نقش باجگیر محله را بازی میکند که همه باید در همان ابتدا از اسم و قیافهی او بترسند. «من ِ والد» در بسیاری از فرهنگها، هم مرد است هم زن.
این بازی در بسیاری موارد نتیجهبخش است. چون انسانها خیلی زود شرطی می شوند و سعی می کنند خود را با شرایط تطبیق دهند. البته تعدادی انسانهای عصیانگر، در مقابل این بازی روانی قد علم میکنند و موضع میگیرند، چون «من ِ بالغ» فعالی دارند و ترس به دل راه نمیدهند. این بازی در مورد انسانهای ترسو، سربهراه و آبرو هراس، بسیار خوب نتیجه می دهد.
مثال:
نادر در همان ماه اول ازدواجش، چنان اقتداری از خود نشان داد که همهی اطرافیانش مات و مبهوت شدند. نادر پیش از ازدواج با سحر، خیلی عادی رفتار می کرد و تا این اندازه خشونت فیزیکی نشان نمی داد، اما بعد از ازدواج، محدودیتهای گوناگونی برای همسرش تعیین کرد. او حتی گاهی به خشونت رو می آورد و سحر مثل یک کودک در لاک خود فرو می رفت و کمکم به کودکی سربهراه و بسیار سردرتو تبدیل شد. رفتارها و بازی های نادر نتیجه داد؛ چون او گربه را دم حجله کشته بود.
تحلیل کوتاه:
پیام اجتماعی رفتار نادر نشان می دهد که او مردی مقتدر و پرجذبه است، اما لایهی روانشناختی رفتار او این است که این بازی باعث شده همهی اطرافیانش به اصطلاح عام، «ماستها را کیسه کنند». او در همان روزهای اولیهی زندگی روحیهی سلطهجویی خود را با داد و فریاد، به همه نشان داد.
دیدگاه بالغانه:
«من ِ بالغ»، جذبه و قدرت لازم را دارد، اما از قدرت خود برای سرکوب و ترساندن «من ِ کودک» دیگران و به اطاعت واداشتن آنها استفاده نمی کند. «من ِ بالغ» رفتار احساسی متعادلی دارد و بهدور از اینگونه بازی هاست. اگر از خود اختیار نشان می دهد، بهصورت عقلی و منطقی است. در چنین مواقعی باید به قربانیان کمک کرد از مطیع و سربهراهبودن ِ محض دست بردارند.
منبع: مجله راز، دکتر علی شمیسا