حضرتِ پاییز | دکتر زندگی

حضرتِ پاییز

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دلِ قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درختِ باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌ های تازه بیارد، خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند، دعا کند

شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را بخاطرِ او جا به جا کند

تقویم خواستْ از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش… ، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند

علیرضا بدیع

درباره‌ی علیرضا بدیع

علیرضا بدیع
شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و مجری تلویزیون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.