آنچه که در ادامه میخوانید سرگذشت جذاب زندگی استاد ایرج نوروش یکی از اساتید خوشنام حوزه رشته حسابداری، مدیریت و اقتصاد ایران است که طی مصاحبهای با استاد نوروش توسط صابر خطیری و به قلم خود او که یکی از دانشجویان و دوستان ایشان است، نوشته شده است. برای مطالعه این سرگذشت جذاب تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.
شخصیت یک رویداد درونیست و ارتباط چندانی با سطح تحصیلات، پول و جایگاه اجتماعی ندارد!
وقتی به زندگی بزرگان کشورم چه آنهایی که دیگر در میان ما نیستند اما یادشان همچنان زنده است و چه آنهایی که در مسیر زندگی ما قرار گرفته یا قرار دارند نگاهی میاندازم، در مییابم که بزرگی به واقع یک رویداد و اتفاق درونیست که حاصل سالها ممارست، آبیاری روح و پاکسازی جان از رفتارهای نامیمون و نامتعارف است. بیشک هیچ انسانی عاری از عیب نیست اما هر کسی میتواند اگر بخواهد با تلاش و استمرار، عیبهایش را در گذر زمان تصحیح و یا حداقل کمی آنها را هموار سازد.
پیش از شروع این گفتگو لازم است مفهوم چند کلمه را با هم مرور کنیم تا بتوانیم گفتگوهای دلچسبتری چه در این مصاحبه و چه در مصاحبههای آتی با عزیزان دیگر داشته باشیم.
شاید این جملات را زیاد شنیده باشید: آقا یا خانم فلانی آدم باسوادی است! یا آدم با شخصیتی است! و یا آدم بزرگی است!
ابتدا مفهوم “سواد” :
میزان دانستهها و اطلاعات یک فرد بر اثر مطالعه یا تجربه در یک حوزه یا حوزههایی از علم و دانش، کسبوکار و یا تجربیات او در زندگی فارق از میزان و درجۀ آن “سواد” نامیده میشود. که در فضاهای مختلف مثلا در دانشگاهها درجاتی به نام کاردانی، کارشناسی، کارشناسیارشد، دکتری و الی آخر و در حوزههای مذهبی و غیره نیز با درجهبندیهای خاصِ خودش تفکیک و مشخص میشوند.
مفهوم “شخصیت” :
اخلاق، رفتار و برخوردهای یک فرد در جامعه در ارتباط با خودش و دیگران “شخصیت” نامیده میشود. یک فرد میتواند در یک عرصه یا عرصههای متفاوت بسیار باسواد یا موفق باشد، اما از شخصیت مطلوبی برخوردار نباشد. و یا بالعکس.
و اما نکتۀ مهم در بین این مفاهیم، مفهوم “بزرگی و انسانیت” است :
زمانی که یک فرد سواد و تجربه، شخصیت متناسب و مطلوب؛ و نیز در کنار آن مهر و عطوفت در یاریرسانی به دیگران را چاشنی این دو مفهوم مینماید، ریشههای بزرگی و انسانیت در او رشد یافته و هر روز مستحکمتر میشوند.
امروز قصد دارم با شخصیتی گفتگو کنم که فارق از میزان سواد و دانشی که در عرصۀ علم حسابداری، مدیریت و اقتصاد دارد، به معنای واقعی انسانی بزرگوار و گرانقدر است.
این درجۀ اطمینان بنده [صابر خطیری] از بزرگواری این استاد فرهیخته طی چندین سال دوستی با ایشان بارها و بارها در ارتباط با شاگردان و اشخاص پیرامونشان برایم مشخص و اثبات شده و بیشک دوستانی که افتخار شاگردی و آشنایی با ایشان را داشتهاند، با بندۀ کوچکترین هم عقیدهاند.
– به عنوان اولین پرسش، لطفا بفرمایید در کجا و چه سالی متولد شدهاید؟ شغل پدر و مادر چه بود؟
سال 1323 در تهران متولد شدم. مادرم خانهدار و پدر در کشور آلمان به تجارت فرش مشغول بود.
– دلیل و انگیزۀ ورود شما به عرصۀ علم و به خصوص حسابداری و مدیریت چه بود؟
برای ادامه تحصیل به امریکا رفتم. با توجه به اهمیت بالای رشته حسابداری در امریکا و فرصتهای شغلی آن، تحصیل در رشته حسابداری را شروع کردم.
– مدارج تحصیلیتان را در چه سال هایی و در کجاها طی کردهاید. و دلیل بازگشتتان به ایران چه بود.
در دبستان فیروزکوهی پسران، دبیرستانهای ادیب و هدف شماره یک، دوران تحصیلی را سپری نمودم. حدود کمتر از یکسال در دانشگاه ملّی سابق (دانشگاه شهید بهشتی) در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شدم، ولی این رشته را رها کرده و جهت تحصیل به امریکا رفتم. مقطع لیسانس را در رشته حسابداری دانشگاه برکلی و دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در سن خوزه گذراندم.
از دانشگاه گلدن گیت سانفرانسیسکو فوق لیسانس حسابداری را دریافت نمودم و مدت کمی هم در مقطع DBA همین دانشگاه مشغول به تحصیل بودم. که در سال 1353 به مدت سه هفته به ایران آمدم، در این مدت کوتاه مزدوج شدم و برای ادامه تحصیل و آماده نمودن مقدمات سفر همسرم، به امریکا بازگشتم. به علت تغییر عقیده همسرم در رابطه با مهاجرت به امریکا، تحصیل در امریکا را رها کرده و به ایران بازگشتم.
– آیا در حین تحصیلات در امریکا مشغول به کار هم بودهاید.
بله. در تمام تعطیلات در موسسات و شرکتهایی نظیر پرایس واتر هاوس، فور فیز کرپوریشن، و نمایندگی شرکت دوج کار و کارآموزی میکردم.
– از تجربیات و سختیهای تحصیل و کار در امریکا برایمان بگویید.
کار و تحصیل در غربت و در فرهنگی متفاوت، دانشگاهِ تجربیِ دیگری است که به سختیهایش میارزد. حجم تکالیف، خرید مایحتاج زندگی، پختوپز لحظهای، انسان را از تلاش باز نمیدارد. این تجربه در فرهنگ ما برای اغلب جوانانی که در خانواده و دامان پدر و مادر تا سنین بالا بسر میبرند ارزشمند است.
– چه چیزی باعث میشود که استاد ایرج نوروش پس از 35 سال تلاش و فعالیت در دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر و حالا هم پس از گذشت چند سال از بازنشستگیاش همچنان با تمام توان در این عرصه بیش از پیش فعال و کوشا باشد. این انرژی از کجا نشأت می گیرد.
چه چیزی بهتر از اینکه انسان هر روز یاد بگیرد و یاد بدهد، دوستان بیشتری پیدا کند و از خانهنشینی و بیتحرکی دوری جوید.
– آیا قصد بازنشسته شدن دارید؟ اگر امكان دارد در این باره هم توضیح بدهید. بعضی از افراد معتقدند که اساتید گرانقدری مثل شما تلاش و خدمتشان را در عرصۀ علم ارائه کرده و این درخور ستایش است، اما لازم است از این پس سکان این عرصه را به جوان ها بسپارید تا آنها نیز خودشان را ثابت کنند. نظر شما در این مورد چیست.
من کارفرما نیستم تا در این رابطه تصمیمسازی کنم. در مورد کارمند و کارگرِ مشاغلِ یدی، کارفرما به علت نیروی یدی قوی ترجیح میدهد جوانترها را جذب خود نماید. اما در رابطه با حرفههایی نظیر مهندس و جراح و وکیل و حسابدار و حسابرس و اساتید، کارفرما به دنبال جذب افراد با تجربه است برای فعالیت او تجربه ارزشمند است.
در دنیا هم کمتر مشاهده میکنیم برای افراد با تجربه در این حرفه بازنشستگی وجود داشته باشد. در این رابطه من هیچگاه به دنبال فرصتی برای کار و اِشغال فرصتهای شغلی جوانان نبودهام و به اصرار موسسات آموزشی و پژوهشی با آنها همکاری میکنم.
– با ارزشترین دارایی شما چیست؟ به عبارت دیگر چیزی كه شما را قادر ساخت تا دست به اینكار بزنید.
دارایی از دید افراد مختلف متفاوت است. جذابیتِ ثروتِ مادی برخی را مشتاقانه به سوی ثروتاندوزی بسیار فراتر از نیاز و با هر وسیله سالم و ناسالمی، هدایت میکند. خوشبختانه یا متاسفانه با توجه به فرصتهای زیادی که بر سر راهم چه قبل و چه بعد از انقلاب پیش آمده هیچگاه در پی ثروتاندوزی از طریق رانتهای اقتصادی یا قبول پستهای سیاسی نبودهام.
پس از چهل و اندی سال معلمی به ثروتی دست یافتهام که با ادامه تلاشم هر روز افزایش مییابد. این ثروت نه مشمول مالیات واقع میشود و نه نیاز به مخزنی دارد که از سرقت در امان باشد.
ثروت واقعی من دوستان بیشمار امروز و دانشجویان دیروزند. در کوچه و خیابان، در پارک که قدم میگذارم، در بانک و ادارات مختلف، در هواپیما، در شهر و دیار داخل و خارج همه روزه گوشههایی از ثروتم را لمس میکنم. ثروتی که روح دارد و جامد نیست.
معلمینی که به این گونه ثروت اندوزی روی میآورند کار برایشان خستگیناپذیر و شعف آور است.
عکس قضیه هم در مورد دستهای دیگر صادق است. اجرت مادی ناچیز معلمی و نگاهی اینگونه به شغل خود، کار را برایشان ملالآور کرده و از سکوی پرتاب دانشگاه و به اعتبار منزلت علمی یک استاد در پی تصاحب پست و منصب سیاسی و بهرهگیری از رانتهای سیاسی و اقتصادی و حضور کمتر در کلاس و دانشگاه میباشند.
– اگر مجبور میشدید دوباره همین كار یا فعالیت را از ابتدا شروع كنید آیا اینكار را به همین روش انجام میدادید؟
بله. در حال حاضر معلمی سالمترین کار یا فعالیتی است که کمتر به ریا و چاپلوسی نیاز دارد، به هیچ دسته و گروهی وابستگی ندارد و در پایان هر روز بازخوردی چه خوب و چه بد از نتیجه فعالیت بدست آورده و به ارزیابی خود میپردازد.
– امكان دارد سه درس مهمی را كه در دوران زندگیتان تا به حال فرا گرفتهاید برایمان شرح دهید؟
خودمان باشیم و از حسادت و چاپلوسی و ریا برای منافع مادی بهره نگیریم. از اینکه آرامش وجدان داریم در نهان خود و در میان خانواده سرافراز باشیم و از اینکه به قول معروف از این گونه زرنگیها برای ترقی خود در جامعه استفاده نمیکنیم به خود ببالیم.
– آیا صفات و خصوصیاتی بود كه سعی میكردید حتی در میان افراد و همكاران انتخابی شما وجود نداشته باشد؟
از افرادی که با ریا و چاپلوسی مقاصد خود را دنبال میکنند و وفاداری ظاهری آنها به دوستان و همکارانشان تنها تا زمانی که از حیز انتفاع خارج نشدهاند ادامه پیدا میکند بیزارم. افسوس که شناخت این صفات درونیِ پلید حتی طی سالیان دراز در سایه ظاهر آراییِ ساختگیِ برخی افراد در اغلب موارد بسیار دشوار است.
– کتابی هم در حوزۀ علم پزشکی تحت عنوان “کاندیدا آلبیکانس باکتری دو چهره” دارید، لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید.
در کودکی به نوعی بیماری گوارشی دچار شدم. ٣ بار هم تحت عمل جراحی قرار گرفتم ولی بینتیجه بود. از روی کنجکاوی مطالعاتم را در این زمینه بیشتر کردم و به نتایج علمی مفیدی رسیدم. به این ترتیب به عامل بیماریام پی بردم و توانستم آن را درمان كنم. خواستم با نگارش این كتاب نتیجۀ مطالعات و تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار دهم.
– پس از بازگشت به ایران چه فعالیتهایی را تجربه و در کجا مشغول بکار شدید.
ابتدا در پی تجربه قبلی در امریکا، در شعبۀ موسسه حسابرسی پرایس واتر هاوس امریکا در ایران کار حسابرسی را آغاز نمودم. همزمان در دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی (دانشکده مدیریت فعلی) دانشگاه تهران به تدریس دروس حسابداری مشغول شدم. تجربیات بعدی من عبارت بود از مدیریت مالی شرکت جانسون اند جانسون ایران، مشاوره مدیریت در موسسه حسابرسی و مشاوره مدیریت موسسه وینی مری.
پس از پیروزی انقلاب و تعطیلی دانشگاهها در پی انقلاب فرهنگی، به عنوان مشاور در سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف کنندگان، بورس اوراق بهادار تهران، کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از طرف دانشگاه مامور شدم. پس از بازگشایی دانشگاهها ضمن تدریس، سِمتهایی نظیر مدیر گروه حسابداری، سرپرست تحصیلات تکمیلی دانشکده مدیریت، سردبیر مجله بررسیهای حسابداری و حسابرسی، و نماینده دانشکده مدیریت در هیات ممیزه دانشگاه تهران از طریق انتخابات اعضای هیات علمی به اینجانب واگذار گردید. یکسالی را هم به عنوان استاد مدعو در حین استفاده از فرصت مطالعاتی در دانشگاه گرینیچ لندن مشغول بودم.
– تفاوت تحصیل در امریکا و ایران در چیست؟
در رشته تحصیلی ما کاملا متفاوت است. این تفاوت از فاصله علم و عمل ناشی میشود. منابع درسی آنها که طی سالیانِ دراز جهت پاسخگویی به نیازهای یک اقتصاد رقابتی تکامل یافته و آموزش داده میشود فاصله چندانی با عمل ندارد. بنابراین، دانشجو به سختی میکوشد از دانش و مهارتِ کافی و لازم حین تحصیل برخوردار گردد تا با جذب در واحدهای اقتصادی معتبر از آینده شغلی مناسب بهرمند گردد. کلاس درس یک نیمسال تحصیلی بمدت 4/5 ماه کامل برگزار میشود. طی این مدت چند امتحان میان ترم و در آخرین جلسه در همان کلاس امتحان پایان ترم برگزار میگردد.
در ایران کلاسهای ما معمولا چند دقیقه با تاخیر آغاز و دقایقی زودتر با مرسی و خسته نباشیدِ دانشجو و رضایت استاد پایان میپذیرد، حداقل یکی دو هفته قبل از امتحان هم، کلاس را به بهانه آمادگی تعطیل میکنیم و برنامه امتحان نیز دو سه هفته از 4/5 ماه آموزشی را به خود اختصاص میدهد. تعطیلات رسمی زیاد هم جای خود دارد.
موسسات و دانشگاههای قد و نیم قد دولتی و غیردولتی فراوانی در شهر و روستا داریم که همگی مدرکی مشابه در مقاطع مختلف صادر میکنند. برای این نارسائیها تقصیری هم نداریم چون برای این دروسی که شکل و اسمش در برنامه درسی ما آمده و اقتباسی از آنجاست(امریکا) آن محتوا را – برای شرکتها و واحدهای اقتصادی تحت مدیران دولتی، بازار سرمایهای که اکثر شرکتهایش تحت کنترل دولت و توسط مدیران دولتی اداره میشوند و بهای تمام شده تولیدات و خدمات کارآمد و ناکارآمد آنها مبنایی برای قیمتگذاری قرار میگیرد – نیاز ندارد.
– آیا پیشنهادی در این رابطه در جهت بهبود فضای علمی دارید، لطفا آن را شرح کنید.
به نظر من در اقتصاد جهانی معاصر، هنگامی یک اقتصاد مقاومتی پایدار را میتوانیم تجربه کنیم که کارایی مدیریت را در همه ابعاد ارتقاء دهیم. این تنها در صحنۀ رقابت و خصوصیسازی و در سایه اقتصاد رقابتی و اجرای واقعی اصل 44 قانون اساسی میسر خواهد شد. واحد تجاری برای بقای خود در صحنه رقابت به مدیر و حسابدار و اقتصاددان و مهندس و تحصیلکردههای خوب و زبده نیاز دارد. بنابراین سراب آموزش، مالکیتِ غیر دولتی در یک بازار رقابتی است که برای بقای خود به نیروی کیفی و آموزش دیدهای نیاز که آموزش باید پرورش دهد.
گذشته از اغلب واحدهای تجاری خصوصی ما که به نوعی از رانتهای مختلف دولتی در غیاب فضای رقابتی بهره میگیرند، من همیشه برای به تصویر کشیدن کارایی در صحنه رقابت و مالکیت خصوصی کشور خودمان از مثال صاحبان بقالیهای محله به عنوان کارآمدترین مدیران استفاده میکنم. در محیط رقابتیِ یک بقال یا سوپر مارکت، چندین بقال به کسب کار مشغولند.
اگر صاحب آن از صبح سحر با شاگرد خود تا پاسی از شب تلاش نکند، موجودی جنسی و نقدی و تدارکات را به خوبی مدیریت نکند، با خوشرویی با مشتری رفتار نکند، نوشابه را چند ریال گرانتر از رقبایش بفروشد به تدریج مشتریاش را از دست میدهد و ادامه بقایش رو به زوال است.
در مقایسه یک سوپر مارکت یا تعاونی مصرفِ یک دستگاه دولتی یا وابسته به دولت را در نظر بگیرید. چند برابر بقالیِ مثال فوق وسعت دارد، اجارهای نمیپردازد، کارکنانش کارمند دولتند و حقوقی نمیپردازد، یک دهم آن جنس دارد، مدیر عامل و صندوقدار و فروشنده و حسابرس دارد و با این همه یارانهها ضرر هم میدهد و بعضا کسری هم میآورد.
همه این داستان را زمینهسازی کردم که بگویم برای دانش و علم در صحنه رقابت و مالکیت و مدیریت خصوصی تقاضا ایجاد میشود. تا زمانی که دولتمردان ما به این زیرساخت مهم اقتصاد توجه نکنند فضای لازم برای ارتقای علوم مختلف و آموزش آن مهیا نخواهد شد.
– نصیحت شما به دانشجویان رشته حسابداری، مدیریت، اقتصاد و رشتههای دیگر چیست؟
اگر رشتهای را برای تحصیل انتخاب کردید صرفا به دنبال مدارج کاغذی و درآمد فرضی آن نباشید. آنقدر در آن غرق شوید که تا ابد مطالعه آن یکی از سرگرمیهای مورد علاقۀ شما به حساب آید و در طول تحصیل هم از افسردگی رشته تحصیلی، که دامنگیر بسیاری از دانشجویان ضعیف است رهایی یابید. در رشته خود سعی کنید صاحبنظر شوید و با احاطهای که پیدا میکنید در بسیاری موارد منتقد باشید. کشور ما شدیدا به دانش آموختگان منتقد نیاز دارد.
در رابطه با رشته حسابداری باید بگویم شغل شما دفترداری نیست. حسابداری بخشِ مهمی از زیر ساختِ لازم برای توسعۀ اقتصادی به شمار میرود. انتقادهای شما توجه دولتمردان را متوجه نارسائیهای بخشهای این زیر ساخت میکند. ما نارسائیهای بیشماری در حوزههایی که به حسابداری مربوط میشود داریم. نارسائی در بازار سرمایه، بازار پولی، استانداردهای حسابداری، آموزش حسابداری و نظایر آن.
در کشورهای توسعه یافته منتقدین در هر زمینه نقش آفرینند. ما به هر چیزی مهر تائید میزنیم.
یک روز برای IFRS (استانداردهای گزارشگری مالی بین المللی) هیاهو راه میاندازیم و برای پیاده کردن آن سمینارها به پا میکنیم بدون آنکه بسترهای لازم آن را آماده کرده باشیم. یعنی مثلا حداقل مالکیت و مدیریت شرکتهای بورسی را از ید دولت و مدیران دولتی خارج کرده باشیم و بورس را از حالت وزارت بورس درآورده و به بازاری تبدیل کرده باشیم و یا حداقل IASها (استانداردهای بین المللی حسابداری) و IFRSها را ترجمه تا نویسندگان برای نگارش فصول زیربنای این استانداردها در کتب میانه و پیشرفته ترغیب شده باشند. یا روزی دیگر دم از حسابداری دولتی تعهدی میزنیم و میلیاردها به جیب کارشناسان بابت ارزیابیهای ذهنی آنها میریزیم بدون آنکه بستر لازم را برای اینکار فراهم کرده باشیم.
حسابداری تعهدی کیفیت گزارشگری مالی به عموم جامعه را نسبت به مبنای نقدی افزایش میدهد. آیا دستگاههای دولتی ما همانند دستگاههای دولتی کشورهایی که از حسابداری تعهدی استفاده میکنند تا به حال چیزی را در مقام پاسخگویی به عموم گزارش کردهاند؟ یا اینکه همه فعالیتها از دید آنها محرمانه به شمار میرود.
اگر بر مبنای نقدی هم پاسخگویی و حسابدهی وجود ندارد کیفیتِ چه چیزی را با بهرهگیری از مبنای تعهدی میخواهیم ارتقا دهیم. تاره بدون داشتن استاندارد حسابداری تورمی، حتی در واحدهای تجاری انتفاعی، ارزیابی ذهنی دارائیها توسط ارزیابان در شرایط تورمی موجود، پس از گذشت چند سال ارزش تاریخی دارائیهای ارزیابی شده هم نامربوط و از حیز انتفاع خارج میشود.
اینها مثالهایی هستند که دانش آموختگان باید به عوض تبعیت و انجام کورکورانه این تصمیمات آنها را به نقد کشیده و در اقتصاد و ارتقای آن نقش ایفا نمایند. این حجمه انتقادات از سوی تعداد بیشمار دانشجویان تحصیلات تکمیلی میتواند موثر واقع شود.
ما بیشتر از همه جای دنیا، انجمنهای مختلف حسابداری و حسابرسی و مدیریت مالی و انجمنهای علمی حسابداری و مجلات حسابداری و حسابرسی و نظایر آن داریم.
ما بیشتر از همه در جای جای مملکت، روز حسابدار را جشن میگیریم. آیا گوشهای از این انرژی را با این همه نیروی تحصیلکرده صَرفِ به چالش کشیدن و انتقاد از شرایط موجود و پیشنهاداتی برای ایجاد بسترهای لازمی که ارتقای اقتصاد و مدیریت و حسابداری نیاز دارند کردهایم؟
در غیاب بسترهای لازم و در یک اقتصاد غیر رقابتی، آموزش مطالب وارداتی که در یک اقتصاد آزاد رقابتی مفروض است جز هدر دادن منابع اقتصادی چه حاصلی دارد؟
پایان نامههای کلیشهای اغلب خریداری شده، مقالات اقتباس شدهای که مشتری تجاری و یا حاصل علمی ندارند، چه حاصل میشود؟
حرفه ما بر خلاف اغلب کشورها در جامعه مشتری و منزلت اجتماعی ندارد. به میمنت الزامات قانونی است که همه واحدهای تجاری و دستگاههای دولتی باید حسابدار و حسابرس داشته باشند تا دفاتر قانونی نگهداری کنند، اظهارنامههای مالیاتی و تامین اجتماعی به واحدهای ذینفع تسلیم کنند، صورتهای مالی حسابرسی شده برای اخذ وام یا مجامع تهیه کنند – صورتهایی که از محتوای اطلاعاتی به دور هستند.
این نارسائیها، حسابداری را به سطح دفترداری تنزل داده است. در این شرایط مدیر مالی یا رئیس حسابداری قوی کسی است که دفترداری و قوانین مالیاتی و تجاری را به خوبی بداند، دفاترش رد نشود، ارتباط خوبی با حوزههای مالیاتی ایجاد کند. بدین ترتیب سطح کاردانی برای این مهارتها کفایت میکند.
بالاخره نصیحت من به آنهایی که میخواهند در رشته خود نقش ایفا کنند این است که تحصیل را سرسری نگیرند، به زبان تخصصی مسلط شوند تا از گنجینه موجود در اینترنت بهره گیرند.
محدود کردن دانش به آنچه در کلاس و دانشگاه آموزش داده میشود پایهای برای نقادی و نقش آفرینی ایجاد نمیکند. در ایجاد بسترهای لازم و اصلاح نارسائیها نقشآفرین باشید.
– چرا دانشجویان پس از مطالعه و گذراندن دروس و کتب مختلف که توسط اساتید آنها معرفی میشوند و در نهایت پس از پایان یافتن تحصیلاتشان، نمیتوانند جذب بازار کار شوند.
اتفاقا دانشجویان رشته حسابداری از همه رشتهها بیشتر جذب کار میشوند چون همه فعالیتها و مشاغل به نوعی برای الزامات قانونی و نگهداری دفاتر به حسابدار نیاز دارند ولی مثلا پزشک فقط در مراکز پزشکی، مهندس کشاورزی تنها در فعالیتهای زراعی میتوانند جذب کار شوند و… .
منتها اینقدر بیرویه مجوز تولید این رشته به موسسات متعدد آموزشی دولتی و غیر دولتی در سراسر کشور داده میشود که مازاد نیاز فارغ التحصیل تولید میکنند. آنهایی هم که جذب کار میشوند بیشتر دفتر داری و سند رسی میکنند تا حسابداری و حسابرسی به مفهومِ واقعی آن و استفادهگنندگان کارشان، کارفرمایانشان هستند تا الزامات قوانین دولتی را پاسخگو باشند.
سرمایهگذاران و اعتباردهندگان و افراد جامعه و سایر ذینفعان بسیار کمتر ار محصول کار ما حسابداران استفاده میکنند. به عبارت دیگر ما آن منزلت اجتماعی را که در خور رشتهمان است بدست نیاوردهایم.
– روش تدریس چطور باید باشد.
اساتید هر یک روشی را به سلیقه خود تدریس میکنند. به نظر من آموزش و تدریس زمانی جامعیت دارد و اثرگذار است که از منابع درسی معتبر به عنوان ابزار آموزشی استفاده شود. من شخصا در کلاس مطالب کتابی را بازگو و تدریس نمیکنم. از دانشجویان میخواهم قبل از شروع بحث در مورد هر فصل کتاب، آن فصل را به خوبی مطالعه کرده و سوالات و تمرینات آن را قبل از تشکیل کلاس پاسخ بدهند.
کار من در کلاس مرور آن فصل از طریق استفاده از ابزاری مثل پاورپوینت آن فصل و پاسخ به سوالات، در مورد محتوای فصلی است که دانشجو مطالعه کرده و یا سوالاتی را که برای آن فصل یا در ارتباط موضوع آن فصل با دنیای واقع برایش مطرح است، میباشد. سپس به شیوهای تصادفی از دانشجویی میخواهم رقم نهایی یا تحلیل سوالی از آن فصل کتاب را پاسخ دهد.
اگر همۀ کلاس به همان پاسخ یا رقم نهایی نرسیده باشند، اسلاید پاسخ و راه حل صحیح را از طریق ویدئو پروژکتور در تابلو نشان داده و تجزیه و تحلیل میکنم. بدین ترتیب در طول نیمسال تحصیلی فرصت میکنم محتوای کل کتاب را با تلاش دانشجویان پوشش دهم. ضمنا سعی میکنم دانشجو را به شیوههای مختلف به یادگیری زبان و خصوصا زبان تخصصی و استفاده از گنجینه غنی دانش موجود در فضای اینترنتی تشویق کنم.
تلاش و درک جامعیت مطالب توسط دانشجو به خصوص در دروس اصلی و اولیه رشته، دانشجو را به رشته خود علاقهمند ساخته و پایههایی را برای آموزش و پژوهش در دروس آتی بنا میکند. منابع ضعیف، وادار نکردن دانشجو به تلاش در دروس اصلی و پایه در اولین دروس دوره کارشناسی و تدریس کلیشهای، دانشجو را به افسردگی تحصیلی و عدم علاقه به رشته خود مبتلا میسازد.
– چند مقاله و کتاب منتشر کردهاید. نام آنها را بفرمایید.
اسامی مقالات فضای زیادی را اشغال میکند ولی میتوانم نام تعدادی از کتابها را که توسط بنده یا به همراه دیگران طی چهل سال گذشته منتشر شده، برایتان ذکر نمایم.
- اصول حسابداری 1
- اصول حسابداری 2 – تالیف
- اصول حسابداری 2 – ترجمه
- اصول حسابداری 3
- حسابداری میانه 1
- حسابداری بهای تمام شده 1
- حسابداری بهای تمام شده 2
- حسابداری بهای تمام شده 3
- حسابرسی 1
- حسابرسی 2
- حسابداری شعب و قسمت ها
- فرهنگ حسابداری نوروش
- فرهنگ جامع حسابداری مالی
- فرهنگ فراگیر حسابداری، مالی و سرمایهگذاری نوروش
- استانداردهای حسابداری
- حسابداری شرکتها جلد 1
- حسابداری شرکتها جلد 2
- مروری جامع بر حسابداری مالی – 1
- مروری جامع بر حسابداری مالی – 2
- مروری جامع بر حسابرسی – 1
- مروری جامع بر حسابرسی – 2
- مروری جامع بر حسابداری صنعتی – 1
- مروری جامع بر حسابداری صنعتی – 2
- مروری جامع برحسابداری مالی و صنعتی
- زبان تخصصی حسابداری – آزمون ارشد
- کاندیدا آلبیکانس باکتری دو چهره
- حسابداری مدیریت
- زبان تخصصی حسابداری، مالی و سرمایهگذاری
- مدیریت مالی -1
- و برخی دیگر که ادامه نشر آنها متوقف گردیده
– به عنوان پرسش پایانی خیلیها شما را پدر علم حسابداری ایران خطاب میکنند، دستاوردها و افتخارات شما کدامند.
در یک جامعۀ آگاه این القاب و خطابهها به من و یا دیگران محلی از اِعراب ندارد. در واقع به کسی پدر یا آفریننده یا افزاینده چیزی به رشتهای از دانش یا علم نسبت داده میشود که مقبولیت جهانی داشته باشد. اقتباس، ترجمه یا نشر چند کتاب و مقاله کاربردی، توسعۀ حوزه علم یا دانش محسوب نمیشود، چه برسد که بگوییم پدر یا خالق چیزی از آن حوزه دانش و علم هستیم.
تعداد زیادی تندیس و جایزه و تقدیرنامه از دانشگاهها، موسسات، سمینارها و کنفرانسهای مختلفی دریافت نمودهام که در برخی از آنها القابی نظیر پدر حسابداری ایران یا مشاهیر حسابداری ایران به اینجانب نسبت داده شده که این القاب را درخور لیاقت خود نمیبینم و آنها را تنها انعکاسی از محبتهای اهدا کنندگان آن تقدیرنامهها میدانم.
ما در جامعه خود هر از گاهی از القابی نظیر مشاهیر، چهره ماندگار، و پدر برخی رشتههایی که چیزی به دانش موجود در جهان اضافه نکرده استفاده میکنیم که اصالت ندارد. از واژههایی نظیر پرفسور که معادل انگلیسی استاد است برای بزرگنمایی برخی افراد استفاده میکنیم که حقیقت ندارد. پس لابد برای رفع تبعیض به استادیار هم باید کمک پرفسور و به دانشیار هم ترجمه انگلیسی آن واژه، یعنی پرفسور وابسته خطاب کنیم.
– اگر احساس میکنید گفتن حرف یا نکتهای برای مخاطبین چه از طیف دانشگاهی و چه از طیفهای دیگر مفید واقع خواهد شد، لطفا آن را بیان نمایید.
حامیان حق باشید. به صِرف اینکه اطاعت و جانبداری از شخص یا اشخاصی، علیه همکاران یا افرادی که حق با آنهاست، ولی به نوعی به نفع شما نتیجه میدهد حذر کنید.
ممنونم از اینکه با یکی از بهترین استادای حسابداری مصاحبه کردید.
پیروز باشید
خواهش دوست خوبم، بزرگوارید و محبت دارید
برقرار باشید
سلام وقت بخير
خدا قوت
بهتون تبريك ميگم بابت انتخاب عالي تون براي مصاحبه .
مصاحبه فوق العاده بود با هر خطي كه ميخوندم واقعي بودن اون برام مشخص تَر ميشد .
هميشه نويسندگان يا مصاحبه كنندگان براي بهتر شدن مطالب خود اغراق ميكنن وليكن تو مصاحبه شما كاملا مشخص بود هم شما هدفدار و بجا سوْال ميپرسيديد هم استاد نوروش عالي و با صداقت تمام جوابگو بودن .
بهتون خسته نباشيد ميگم و براي استاد از پرودگار منان سلامتي و طول عمر با عزت خواستارم.
سلام دوست خوبم، وقت بخیر، لطف دارید. ممنون از مهرتان.
پیروز باشید
سلام آقای دکتر نوروش استاد بنده در مقطع کارشناسی ارشد بودند استاد به تمام عیار مهربان دلسوز هستند امیدوارم اساتید گرامی استاد نوروش رو الگوی خود قرار بدهند
سلام. بله، دقیقا دوست خوبم. استاد نوروش در زمان تدریس بسیار باحوصله و شکیبا هستند و این از صداقت و متعهد بودن ایشان در برخورد با دانشجو و مبحث تدریس است.
پاینده باشید