در من احیا می شود کشور لبهای تو وقتی آرام دست می کشم روی مرز ِ چشمانت گلوله ای از نگاهت قلبم را هدف می گیرد صلح را به کوچه سارهای ِ قلبم برسان این …
بیشتر بخوانید...حیاط ِ خانه ی ما…
حیف که حیاط کوچک خانه ی ما، درخت ندارد. دلم می خواست ساعت ها زیر سایه اش می نشستم و برای تو می نوشتم.از تو نوشتن حال ِ مرا خوب می کند. از تو نوشتن از …
بیشتر بخوانید...بی هوا
جایی انتهای رودخانه ام… گمراه و سرگردان! نه آنقدر ماهی ام که دوام بیاورم نه آنقدر آدم ، که بی هوا بمیرم! مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...خوشا سیاست ابروی تو…
دو چشم: این یکی آشوب، آن یکی تیزی که سبزوار و نشابور را برانگیزی! خوشا سیاست ِ ابروی تو که از چپ و راست گرفته نصف ِ جهان را بدون ِ خونریزی به حکم موی …
بیشتر بخوانید...لمس ِ واژه ها
“دوستت دارم” هایت را بغل می کنم می گذارم زیر بالِشَم مبادا دست ِ کسی لمس کند واژه هایش را… نفیسا عمادالاسلامی
بیشتر بخوانید...آستین ِ واژه ها
هر روز در من زني مي ميرد که آستين ِ واژه هايش براي سرودن ِ درد، هر لحظه کوتاه و کوتاهتر مي شود مريم پورقلي
بیشتر بخوانید...اشتباه ترین باور ِ من
گفتند تو قسمتم نبودی. توی قسمتم نبودی. من اما به قسمت و سرنوشت اعتقاد نداشتم. تا یک روز خدا زد توی سرم. به من فهماند که تو اشتباه ترین باور ِ من بودی. به من فهماند که تو نباید می …
بیشتر بخوانید...تفهیم اتهام
درین محاکمه تفهیم اتهامم کن سپس به بوسه ی کارآمدی تمامم کن اگر چه تیغ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاست ابروی خویش رامم کن به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من بگیر تَنگ …
بیشتر بخوانید...شايد يک وقت دير شود
بگذار يک بار تو را لمس کنم و تا گلوگاه عشق تو را ببوسم بگذار حالا که نگاهم مي کني يک بار دوستت دارم را از نگاهت بخوانم شايد يک وقت دير شود شايد من …
بیشتر بخوانید...پرواز در مرکزِ شهر
بیا به مرکز شهر برویم. به نقطه ی کور ِ چشم زمین. برحسب اتفاق، با من هماهنگ شو! روزی که خودم هم نمی دانم، در ساعتی که حواسم نیست! با من قدم بزن… از شمارش معکوس ِ چراغ عابر، جایی که …
بیشتر بخوانید...