میلیاردر ایرانیالاصل که تا ۳۲ سالگی یک کارتنخواب معتاد به هروئین بود و ۹ بار تا یک قدمی مرگ رفته بود، امروز یکی از برندهای معروف آبمیوه در ایالات متحده را اداره میکند. خلیل رفعتی، …
بیشتر بخوانید...در شعاع دلتنگی من…
موهایم را پریشان کردم، چشمانم را بستم، دستهایم را در آغوش کشیدم، و زمزمه کردم تو را ؛ در میان این همه نداشتنت، چه ساده تو را دارم؛ تو همین جایی، در همین حوالی، در …
بیشتر بخوانید...کنارت نفس کشیدنم کند میشود؟
می شود هر روز زمستان باشد؟ سینما که تمام شد بیرون بزنیم و من پالتویت را به هوایت تنات کنم می شود تمام شهر سینما باشد؟ تو بنشینی هی فیلم ببینی من صورت تو را …
بیشتر بخوانید...آواز گنجشک ها
به چه مشغول بودم اگر اینچنین دوستت نمی داشتم؟ چه رسالتی شگرف تر که از آواز گنجشک ها تا غروب حزن انگیزِ کوچ به تو فکر کنم؟! مونا مهرپور
بیشتر بخوانید...دامان توست بازدم باغ های چای
نامش همین که سبز شود بر زبان من طعم تمشک تازه بگیرد دهان من در سفره ی ضیافت ما غیر بوسه نیست من میهمان اویم و او میهمان من من برکه ای زلالم و لب …
بیشتر بخوانید...دلم یک تو می خواهد
دلم یک تو می خواهد کهههههههه زل بزنی در نگاهم و عطر تو بپیچد توی نفسهایم عشق تو گیر کند لای انگشتانم … دلم یک تو می خواهد و یک بغل زندگی که مرا روبروی …
بیشتر بخوانید...خانه ی کوچکِ دلم
ترجیح می دهم در خانه ی کوچکِ دلم بمانم و گلها را آب دهم ، چای دم کنم ، میز را بچینم و خاطره بازی کنم با نبودنت … شاید روزی تو را مهمانِ فنجانی …
بیشتر بخوانید...بر مدار ترجیح بندِ بی نتیجه ی موهایت
دستانت را دستانت را آه دستانت را پياده روها موزايك هاي لق زده دستانت را من به حسرت / نفس مي دهم تهرانِ پاشيده تهرانِ پا شده به لقمه هاي تند جا مانده به دوستت …
بیشتر بخوانید...برای ادامه خویش…
مرا ” قفس” خلق کرده اند که بَرده ی درونم را اینگونه سراسیمه بجنگ دعوت کنند! تا این بلاتکلیفِ پیر مدام کنکاش کند هر آنچه دور و هر آنچه بعید را… مرا ” مرداب ” …
بیشتر بخوانید...مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم که چون شببو به وقتِ صبح، من بسیار دلتنگم مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد و الّا من چو مِی با مست …
بیشتر بخوانید...