دستانت را دستانت را آه دستانت را پياده روها موزايك هاي لق زده دستانت را من به حسرت / نفس مي دهم تهرانِ پاشيده تهرانِ پا شده به لقمه هاي تند جا مانده به دوستت …
بیشتر بخوانید...تو خوب باش
خوب بودن زیاد سخت نیست ، کافی ست مهربانی کنی ، زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند ، همین خوبی ست. وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبی ست ، وقتی محبتت بی منت باشد ، وقتی عشق …
بیشتر بخوانید...رمان رویاهای خاکستری – قسمت سوم
فصل سوم: چشمانم را چون كودكي كه براي نخستين بار پا به عرصة ی وجود مي نهد به آرامي گشودم، خود را ميان ملحفه هاي سفيد ِ تخت بيمارستان ديدم، دستان مادر همراه نگاه هاي …
بیشتر بخوانید...تندیس خاطرات تو
در نگاهم خاطره ای هست که مدتهاست دستانم را به شعر بند کرده به گمانم شعرهایم تندیس خاطرات توست مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...خاطره
امروز بر پایهی خاطرهی [=یادبود] دیروز، داوری نكن.((لئوبوسكالیا)) اگر بنا بود كه دلایل خود را همراه داشته باشم، آیا نمی بایست اكنون توشه دانی از یادبودها می بودم؟((نیچه)) كلید كامیابی در زندگانی، آن است كه …
بیشتر بخوانید...