ترجیح می دهم در خانه ی کوچک دلم بمانم و گل ها را آب دهم ، چای دم کنم ، میز را بچینم و خاطره بازی کنم با نبودنت … شاید روزی تو را مهمان …
بیشتر بخوانید...با کودتای آغوشت
از اینجا تا بوسه هایت چند خیابان فاصله است چند کوچه تا حریر گیسوانت چند پله تا پیراهن تنت از اینجا تا تو را دیدن تا پهنای خمار چشمانت یک دل تنها یک دل راه …
بیشتر بخوانید...به گلهای پیراهنم آب بده
آدمی ست دیگر ! گاهی دلش می خواهد کسی باشد حتی از دور ، تا گلهای پیراهنش را آب بدهد ؛ آدمی ست دیگر ! گاهی دلخوش است به همین بهار ، به همین سادگیِ …
بیشتر بخوانید...حالا تو را یک جور دیگر دوست دارم
بالاخره روزی می رسد که همه ی عقاید آدم ها عوض می شود. حالا آن روز یا خیلی دیر است یا خیلی خیلی دیر است. هر چه که هست به موقع نیست. مثلا آدم ها یک روزی می فهمند …
بیشتر بخوانید...دل فرش قرمزی ست به راهت که عاقبت…
آهوی من! دوباره به چنگ من آمدی با پای خود به سوی پلنگ من آمدی مشتی به یاوه چشم به راه تو اند و تو، از آن میانه گوش به زنگ من آمدی از چشم …
بیشتر بخوانید...تو آسمانی و من زمین
دیروز یه موج عجیب توی موهام بود. هر چقدر شونه می کردم آروم نمی گرفت. می دونی گاهی اوقات فکر می کنم به تو وصلم. به اتفاقایی که قراره بیافته انگار از قبل کسی بهم می گه انگار …
بیشتر بخوانید...زنی که وصفش در این غزل نمی گنجد
دلم شکست… کجایی که نوشخند زنی؟ به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟ دوباره وصله ای از بوسه های دلچسب ات برین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟ اگر به دست تو باشد …
بیشتر بخوانید...رهگذری که عطر تو را داشت
عصر دلگیری بود. نه اتفاق هیجان انگیزی افتاد. نه خنده ای از ته دل آمد. همه اش بی حوصلگی بود. همه اش همان کتاب قانونی بود که هی بازش کردیم و هی خوانده و نخوانده آن را بستیم. همه اش …
بیشتر بخوانید...آن جا که تو پیشِ نظر آیی، چه یقینی؟
خوش باش دل ای دل! پس از آن چله نشینی افتاده سر و کار تو با ماهِ جبینی در سیر اِلی الله به دنبال تو بودیم ای گنج روانی که عیان روی زمینی تمثیل غم …
بیشتر بخوانید...دلم یک تو می خواهد
دلم یک تو می خواهد کهههههههه زل بزنی در نگاهم و عطر تو بپیچد توی نفسهایم عشق تو گیر کند لای انگشتانم … دلم یک تو می خواهد و یک بغل زندگی که مرا روبروی …
بیشتر بخوانید...