فکر می کنی بعد مرگ من و تو چه می شود؟ کسی دردش نمی گیرد مرگ فاتحانه بالای سر ما خواهد ایستاد وقتی قرار دارد فردا شب از ارتفاعی خودش را در ما پرت کند …
بیشتر بخوانید...امید به اینکه در بزند زنده میداردم…
هر چه نزدیکتر به جایی میشوی که پندار دور بودنش را داری خودت را تنهاتر پیدا میکنی گهگاهی به بیگاهیهای اتفاق نیفتاده دل میبندی غافل از اینکه بستن کار عبثیست حال چه بند کفش پنجره …
بیشتر بخوانید...امپراتوریِ در حال سقوطی کوچکم
از چه رو بیهوده می کوشی بیایی نیستم دلبری دارم به فکر دلربایی نیستم کوهی از دردم که از دردش کسی آگاه نیست گوش کن من جز صدایِ تو صدایی نیستم ای که گیسو می …
بیشتر بخوانید...روزی دو شعر کمتر
کم کم فراموش کردنت آغاز مي شود! ساعتي بيست دقيقه کمتر به تو فکر مي کنم. شب ها يک ساعت زودتر مي خوابم! روزي دو شعر کمتر مي گويم! هفته اي هفت عکس تو را، از حافظه ي تلفنم پاک مي …
بیشتر بخوانید...شرایط عجیب آدم ها
آدم ها یک روزی، خیلی بیمار می شوند. آدم ها در بستر بیماری، یاد خیلی چیزها می افتند. آدم ها در بستر بیماری، به این فکر می کنند که عمرشان به زودی تمام می شود و به …
بیشتر بخوانید...مرگِ تدریجی یک زن
به این فکر می کنم چگونه است که حقوق بشر ربطی به احساسات زنانه ام ندارد! و هيچ روزنامه ای مرگ تدريجي يک زن را تيتر نمي کند! کجاي اين انصاف است وقتي شعر هايم آنقدر سپيد مي شوند که حرير …
بیشتر بخوانید...خوشبختی تو
اگر دیر برسم کسی نگرانم نمی شود و اگر قرار بر این باشد کسی نگرانم نشود چرا برای رسیدن عجله کنم؟! تصمیم گرفته ام پس از این برای دیر رسیدن کمی عجول تر باشم! اصلا …
بیشتر بخوانید...دل به دریا بزن و مخاطره کن
خنده شاید نشانه ی کم خردی تلقی شود و گریستن نشانه ی احساساتی بودن. دستگیری از دیگران شاید ما را گرفتار کند، و ابراز احساسات شاید خویشتن واقعی ما را نمایان سازد. ابراز عقیده و …
بیشتر بخوانید...