دیری ست که از دِشنه و دشنام به دورم من ماهیِ خو کرده به این تُنگ بلورم از دوستی ِ دشمن و از دشمنی ِ دوست گهواره ی لذت شده چون ذلتِ گورم *** پرورده …
بیشتر بخوانید...امروز آغاز توست
ندایی بده شوری به پا کن آفتاب آمده امروز صبحی دگرست و خورشید برای تو قدح قدح نور می پاشد با چشمانت به صبح سلام کن امروز آغاز توست مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...طلوعی دیگر
عطر حضور می داد، دستانم را می گویم، به بوی تو آغشته بود که به ناگاه مهتاب بر من سرازیر شد! و نوری در پیکره ی افکارم دمید، آنگاه روزنه ای باز شد، آه… چه زیبا …
بیشتر بخوانید...عجب حسی به تو دارم
عجب حسی به تو دارم چشام درگیر چشماته توو شطرنج نگاه تو دلم کیش و نگام ماته تموم لحظههام با تو پر از شادی پر از نور ِ تو که باشی کنار من غم و …
بیشتر بخوانید...