دلم یک تو می خواهد کهههههههه زل بزنی در نگاهم و عطر تو بپیچد توی نفسهایم عشق تو گیر کند لای انگشتانم … دلم یک تو می خواهد و یک بغل زندگی که مرا روبروی …
بیشتر بخوانید...روی نخ های رنگارنگ
داشتم شعر می بافتم؛ دانه دانه نگاهت را زیر و رو گره زدم دستانم اما جا ماند روی نخ های رنگارنگ ِ صدایت! نفیسا عمادالاسلامی
بیشتر بخوانید...با امواج چشمانت امروزت را قلم بزن
آرام که باشی باز هم در دلت غوغایی ست، چشمهایت را می بندی که دلت را نبینند، باز هم آرام نمی شوی، دنیایت خراب است، تمام عشقت را با ضرب آهنگِ سازت می سرایی غزلهایت …
بیشتر بخوانید...روی مرز ِ چشمانت
در من احیا می شود کشور لبهای تو وقتی آرام دست می کشم روی مرز ِ چشمانت گلوله ای از نگاهت قلبم را هدف می گیرد صلح را به کوچه سارهای ِ قلبم برسان این …
بیشتر بخوانید...شايد يک وقت دير شود
بگذار يک بار تو را لمس کنم و تا گلوگاه عشق تو را ببوسم بگذار حالا که نگاهم مي کني يک بار دوستت دارم را از نگاهت بخوانم شايد يک وقت دير شود شايد من …
بیشتر بخوانید...یک جرعه از نگاهت
معشوقه من فصل انگورها رسیده است نزدیک تر بیا تا از شهد نگاهت تاکستان را سیراب کنم دلم برای نوشیدن یک جرعه از نگاهت یک ذره شده است نگار سپهری
بیشتر بخوانید...لبخندهای تو
صبح به ترانه عاشق مي شوم و به آفتاب و به لبخندهاي تو اين صبح مال توست و مال من بيا زندگي کنيم ميان دو نگاه… هر لحظه که باشي صبح همان يک دم است …
بیشتر بخوانید...رمان رویاهای خاکستری – قسمت دوم
فصل دوم: همه چيز بوي نا آشناي غربت را مي داد. چهره ی دودآلود ِ شهر با آن ساختمان هاي بلند و دلگيرش، مردم خسته كه از گرماي سوزان تابستان گريزان بودند، بي هيچ شِكوه …
بیشتر بخوانید...تندیس خاطرات تو
در نگاهم خاطره ای هست که مدتهاست دستانم را به شعر بند کرده به گمانم شعرهایم تندیس خاطرات توست مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...بهترین آدم روی زمین
من می توانم بدترین آدم روی زمین باشم. من می توانم بهترین آدم روی زمین باشم. همه چیز به یک “من” ختم می شود. انسانیت ِ هر کس نوع نگاهی است که به اطرافش دارد. عشق …
بیشتر بخوانید...