هر روز دستانم سر می خورند از نگاهت و میان این دغدغه های نیستی جهان هنوز هم بر یک مدار می چرخد و جاذبه نگاهت هر روز پریشان ترم می کند یک جایی تو را …
بیشتر بخوانید...خورشید را بر چشم هایم بتابان
گاهی لبخند شو بر صبح های پریشانی ام ببار امید شو خورشید را بر چشم هایم بتابان اصلا زندگی شو خودت را برایم بیاور مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...در شعاع دلتنگی من…
موهایم را پریشان کردم، چشمانم را بستم، دستهایم را در آغوش کشیدم، و زمزمه کردم تو را ؛ در میان این همه نداشتنت، چه ساده تو را دارم؛ تو همین جایی، در همین حوالی، در …
بیشتر بخوانید...