چه کسی برای شما برنامه ریزی می کند؟ | دکتر زندگی

چه کسی برای شما برنامه ریزی می کند؟

ساعت 7:30 دقیقه بامداد است. آرش زودتر در محل کار خود حاضر شده، زیرا می خواهد وقت بیشتری داشته باشد تا روی پیشنهادش در مورد افزودن دو پست تازه در اداره شان کار کند. او با آقای حسنی، متخصص در امور دولتی سوار آسانسور می شود. آقای حسنی از او می پرسد آیا امروز می تواند ساعتی به دیدنش بیاید تا درباره ی مدارکی که قرار است به کمیته فرعی قوه مقننه در باب خانه سازی عرضه دارد، با هم مشورتی بکنند؟ آرش در ذهن خود دفتر یادداشتش را ورق می زند و ساعت 10:30 دقیقه با آقای حسنی قرار می گذارد.از آسانسور که بیرون می روند، آرش به سرعت به اتاق تلکس می رود تا ببیند در طول شب از شهرستان تلکسی برای او رسیده است. در بین راه سری به دوستانش می زند تا به اصرار آنان فنجان چای ای می نوشد و در ضمن، درباره مصاحبه مطبوعاتی دیروز شهردار بحثی در می گیرد. در بازگشت به دفترش، آرش سری به یکی از روسای دوایر می زند و  او از آرش می پرسد که آیا می تواند در نصب کامپیوتری که آرش سه سال پیش روی آن کار می کرد، به آنان کمک بدهد. آرش  می گوید: «حتما، وقتش که رسید به من تلفن کنید. اما می دانید، یک لحظه صبر کنید، یک چیزی هست که…»

وقتی سرانجام به اتاق کارش نزدیک می شود، آرش مشاهده می کند که معاونش با هیجان و اضطراب دست تکان می دهد. رئیس آرش امروز صبح تا به حال سه بار تلفن کرده و او را خواسته است و هم اکنون به شدت انتظارش را می کشد تا بالا برود. هنگامی که آشکار می شود که موضوع خیلی فوریت نداشته، آرش از فرصت استفاده کرده تا در باب موضوع دیگری با رئیسش صحبت کند. هنگامی که گفتگو به پایان می رسد، آرش با یک ساعت و نیم تأخیر به اتاق کارش وارد می شود.

آگهی ترحیم

کار روی طرح پیشنهادی برای دو پست اضافی در دایره می تواند چند دقیقه دیگری به تأخیر افتد، برای این که به تلفن هایی که به او زده شده باید پاسخ گوید. شروع به تلفن زدن به افرادی می کند که قبلا با او تماس گرفته بودند، اما برخی از آنان دیگر در دفاتر کارشان نیستند، پس برای آنان پیغام می گذارد و به کلی قرار خود را با آقای حسنی در ساعت 10:30 دقیقه فراموش می کند ناچار است قرار دیگری با او برای بعد از ظهر بگذارد.

بعد از نهار کوششی غریب به عمل می آورد تا به مکتوبات اداری صبح سر و سامانی بدهد. هنوز کارش تمام نشده که آقای کریمی وارد می شود و می پرسد با پروژه ای که قبلا با او صحبت کرده چه می خواهد بکند. در این میان، ناگهان آقای حسنی وارد می شود و آرش می کوشد به پرسش های او پاسخ دهد و در همان حال نگاه جستجوگرش در میان میز به هم ریخته در پی نوشته و پرونده ای است، آنگاه ناچار است، گفتگویش را با آقای حسنی قطع کند. زیرا معاونش از در وارد می شود تا به وی بگوید که باید در جلسه ی مهمی با مدیریت رئیس سازمان تشکیل می شود، شرکت کند!

آرش، حیران و سرگردان مجبور می شود همه چیز را رها کند و به این جلسه برود. او با ذهن و روحیه ای در هم و برهم در این جلسه شرکت می کند و نمی تواند حضور فعالی داشته باشد. بعد از پایان جلسه به محل کار خود بر می گردد و به تلفن هایی که به او زده شده است، پاسخ می دهد و سرانجام، کار را رها می کند. حدود ساعت 6 بعد از ظهر، آرش خسته و بی رمق به خانه باز می گردد. بی آنکه بداند واقعا چه کرده است و بی آنکه فرصت یافته باشد پیشنویس طرح پیشنهادی خود را برای دریافت نیروی کار بیشتر در دایره اش تهیه کند. مشکل اصلی آرش در اینجا است که اجازه می دهد دیگران برای او برنامه ریزی کنند. بی آنکه طرح روشنی برای خود داشته باشد، دائما گرفتار آخرین رخدادی است که توجه او را به خود می خواند و یا جریانی است که آرایش غنی تر است.

چرا نمی‌‌ توانید به برنامه‌ ریزی‌ های خود متعهد بمانید؟

نکته: اگر شما برای خود برنامه ریزی نکنید، دیگران برای شما برنامه ریزی خواهندکرد و شما را به این سو و آن سو خواهند کشاند. سعی کنید در خدمت خواسته ها و هدف های دیگران قرار نگیرید. برای این کار:

  • هدف های خود را تعیین کنید و برای رسیدن به این هدف ها، مقصدهای کوچکی را اختیار نمایید که شما را به آنها مرتبط سازد.
  • اولویت ها را با توجه به اهمیت و فوریت هدف ها و مقصدهایتان مشخص کنید.
  • انرژی خود را ارزیابی کرده و ساعاتی را که می توانید در حد مطلوب کار کنید، تعیین کنید.
  • برنامه کار روزانه خود را با توجه به سه موضوع یاد شده یعنی هدف ها، اولویت ها و ساعات کار مطلوب تنظیم کرده و آن را روی کاغذ بیاورید.

سعید گل محمدی

درباره‌ی سعید گل محمدی

آواتار سعید گل محمدی
- نویسنده ، مترجم و مدرس در حوزه ی مهارت های زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *