ملانصرالدین چندی بود که شغل کاتبی را برگزیده بود. روزی همکار بد خطش گفت: «نوشته های من به حدی ناخوانا است که صد دینار برای نوشتن می گیرم و صد دینار دیگر نیز برای خواندن.» ملا آهی کشید و گفت: « افسوس که من از صد دینار دوم محرومم. چون من از خواندن نوشته ی خودم هم عاجزم!»
نکته: زندگی ما یک کتاب است و ما نویسنده آن هستیم. چیزی که در رابطه با انسان مایه شگفتی است، این است که چقدر او نقش خود را در شکل گیری شرایط زندگی نادیده می گیرد و در قالب یک بی گناه مظلوم از جُور ایام و نارفیقی دوستان می نالد. از زندگی و زشتی و پلشتی(بد خطی) آن می نالیم در حالی که متوجه نیستیم ما نویسنده داستان زندگی خویش هستیم. اگر شرایط دلچسب نیست (بد خط و ناخواناست) محصول انتخاب های ماست. انتخاب های گذشته ما را به شرایط اکنون رسانده است. حتی کسانی که با قبول این واقعیت مشکل دارند و از دیگران می نالند، اگر منصفانه به گذشته شان نگاه کنند متوجه می شوند با انتخاب های بهتر می توانستند اکنون در شرایط بهتری باشند.