نسخه‌ای برای بهتر زيستن | دکتر زندگی

نسخه‌ای برای بهتر زيستن

1- ديگران را آزاد بگذار

بگذار ديگران آزاد باشند، آزاد براي پذيرفتن تو، آزاد براي رو گرداندن از تو.

بگذار ديگران آزاد باشند، براي عشق‌ورزيدن به تو و براي نخواستن تو.

به ياد داشته باش تنها آن‌كه آزاد است تو را دوست نداشته باشد مي‌تواند به‌راستي و به‌تمامي دوستت بدارد.

آن‌كه با اجبار و اكراه در كنار توست، دشمني است در حال نيرو اندوختن براي رويارويي. انسان‌هاي وفادار كساني هستند كه امكان يافته‌اند آزاد باشند.

هر تلاشي براي سلطه‌جويي بر ديگران، تنها مقاومت آن‌ها را برمي‌انگيزد و بس. وقتي مي‌كوشي ديگران را به زندان خود درآوري، تنها وقتت را تلف كرده‌اي. درست مثل اين است كه بخواهي اراده‌ي خود را بر وزش باد تحميل كني.

2- خود را با تمام كاستي‌ها بپذير

وقتي خود را نمي‌پذيري، وقت خود را در جستجوي يافتن عشقي آرماني هدر مي‌دهي.

وقتي خود را نمي‌پذيري، به جاي جستجوي توانايي‌هاي خويش، ضعف‌هاي ديگران را مي‌جويي.

وقتي خود را نمي‌پذيري، يادآوري شكست‌هاي گذشته، ايمان و اعتقادت را از تو مي‌گيرد.

وقتي خود را نمي‌پذيري، احساس تنهايي، همنشين ابدي تو مي‌شود و بودن در كنار ديگران، هيچ دردي از اين تنهايي دوا نمي‌كند.

وقتي خود را نمي‌پذيري، در گذشته‌هاي خود زندگي مي‌كني.

وقتي خود را نمي‌پذيري، هميشه در هراس آن هستي كه فردا چيزي از واقعيتِ پنهانِ تو را بر ديگران آشكار كند.

وقتي خود را نمي‌پذيري، حقيقت، بزرگ‌ترين دشمن تو مي‌شود.

وقتي خود را نمي‌پذيري، جايي براي پنهان‌شدن نمي‌يابي.

تنها وقتي مي‌تواني جهان و زندگي را با تمام فراز و نشيب‌هايش بپذيري كه خود را با تمام كاستي‌هايت پذيرفته باشي.

بدون شک رویاها به واقعیت می‌ پیوندد

3- پيرو قلبت باش

به نداي قلبت گوش بسپار و شهامت رؤياپردازي داشته باش؛ زيرا رؤيايي كه امروز در سر مي‌پروراني، زندگي فرداي تو خواهد شد. پيرو آن چيزي باش كه به آن عشق مي‌ورزي؛ كه تنها عشق مي‌تواند راه را در ميانه‌ي بيراهه‌ها به تو بنماياند.

وقتي مقصد روشن و آشكار باشد، راه، خود را متجلي مي‌كند. تو آن راه را پيدا كن و بر آن بمان. وقتي راه را گم مي‌كني، براي يافتن دوباره‌اش، به درون خود بازگرد. تو هميشه مي‌تواني راه گم‌شده را دوباره در قلبت بيابي.

بگو: «من دروازه‌هاي قلب خود را مي‌گشايم و صداي خويشتن را مي‌شنوم كه حقيقت را فرياد مي‌زند. من دروازه‌هاي قلب خود را مي‌گشايم و خويشتني را مي‌بينم كه راهش را بازيافته است.»

4- به خود فرصتي براي فراغت بده

فرصتي براي نظم‌دادن به انديشه‌هايت.

فرصتي براي حس‌كردن آفتاب.

فرصتي براي گوش‌سپردن به نجواي طبيعت.

مشغله‌هاي فراوان روز ِ تو را پُر مي‌كنند، از واقعيت زندگي دورت مي‌كنند و بي‌آن‌كه بداني امروز را چگونه گذرانده‌اي، خسته و كوفته رهايت مي‌كنند.

اگر در ميانه‌ي روز به خود فرصتي بدهي، مشغله‌ها و روزمرگي را كنار بگذاري و به جاي ناهار، ساعتي پياده‌روي كني، در آينده آنچه از اين روز پرمشغله در ذهن تو باقي خواهد ماند همان دقايقي است كه بي‌قصد و برنامه‌اي از پيش، به خود اختصاص داده‌اي. زندگي در اين فواصل خالي اتفاق مي‌افتد، در فراغت و سكون و آرامش. تو بايد بتواني حجم هر چيز را حس كني، گستردگي آسمان و زيبايي حق را ببيني. گرفتار روزمرگي مباش. گاه به خود مجالي بده براي نشستن، نگريستن و هيچ‌كاري‌نكردن.

حقه‌ی روز امتحان

5- بگو «نه»

اگر مايل نيستي كاري را انجام دهي، ساده بگو: «نه!» برايت دشوار است؟ آيا هيچ‌وقت فكر كرده‌اي كه چرا بايد به دليل انجام كاري كه به انجامش تمايلي نداشته‌اي به زحمت بيفتي و خود را سرزنش كني؟ مي‌ترسي كه ديگران از تو برنجند؟ بگذار برنجند.

وقتي به جاي نه، «آري» مي‌گويي، اين توقع را در ديگران ايجاد مي‌كني كه بايد هميشه از تو پاسخ مثبت بشنوند. «نه»گفتن را تمرين كن. تو براي انجام كاري كه به انجام آن تمايلي نداري به هيچ‌كس بدهكار نيستي.

6- تنها شو

تنها بودن براي انساني كه به مرحله‌ي شناخت خويشتن رسيده است، نه مجازات، كه بزرگ‌ترين پاداش است. تمام نيكي‌هايي كه از تو سر مي‌زند، در تنهايي و خلوتت بارور مي‌شود؛ تمام رؤياهايت نيز.

بهترين انديشه‌ها و انگاره‌هاي تو در تنهايي‌ات شكوفا مي‌شود. تنها زماني كه با خويشتن خلوت مي‌كني مي‌تواني به آرامش و سكوت ِ نداي درون خويش گوش بسپاري. اين نجوا، راهنماي دروني توست، و قلب و جوهره‌ي تمام واژه‌هاي آسماني. در انزوا و تنهايي توست كه اصالت و بي‌همتايي‌ات رقم مي‌خورد. در تنهايي‌ها، موسيقي را بهتر مي‌شنوي و هنر را شفاف‌تر مي‌بيني. در تنهايي است كه مي‌تواني پذيراي موهبت‌هاي خداوند باشي و آن‌ها را به‌تمامي ادراك كني.

بي‌تاب خلوت خود باش كه آرامش راستين را تنها در آنجا خواهي يافت.

7- نامشروط عشق بورز

عشق نامشروط، تجلي غاييِ عشق است. وقتي بي‌قيدوشرط عشق مي‌ورزي، درواقع مي‌گويي: «من تو را براي خاطر همين كه هستي دوست مي‌دارم. براي ديدن عشق من و احساس‌كردن امنيت حضورم، نيازي نيست چيزي را در خودت تغيير دهي. هيچ قيدوشرطي ضميمه‌ي اين عشق نيست. لازم نيست وزنت را كم كني، پول زياد درآوري، با هرچه من مي‌گويم موافق باشي، در همه‌ي نقشه‌هاي من سهيم شوي، رفتارهايت را با خواسته‌هاي من تطبيق دهي يا حتي به من تبسمي كني. آن‌گاه كه نمي‌خواهي، نيازي نيست انساني كامل باشي. من تو را با تمام اشتباهات و پريشان‌حالي‌هايت، من تو را با تمام كاستي‌هايت دوست مي‌دارم و در مقابل از تو هيچ چيز نمي‌خواهم. اما وقتي مي‌گويي: «براي برخورداري از عشق من، بايد آن‌طور كه من مي‌خواهم رفتار كني، بايد نفر اول زندگي‌ات باشم، نبايد هيچ دوستي جز من داشته باشي، بايد مثل من فكر كني و… فاتحه‌ي عشق را خوانده‌اي.»

قواعد شگفت انگیز برای پیروز شدن در همه مراحل زندگی

تنها عشق واقعي، عشق نامشروطِ بي‌چشمداشت است؛ عشقي كه بزرگ و باوقارت مي‌كند و تو را به آرامش مي‌رساند.

منبع: مجله راز، وحيد افضلي‌راد

درباره‌ی مجله راز

مجله راز
دو هفته نامه روانشناسی راز، از انتشارات نسل نو اندیش - مدیر مسئول: بیژن علیپور - حامی وب سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *