فرمانده ی کشتی خود | دکتر زندگی

فرمانده ی کشتی خود

می گویند مرد جاهلی کشتی ای به ارث برد. با این که از دریا و دریانوردی چیزی نمی فهمید، به این فکر افتاد که فرمانده کشتی شود و روی آب های بیکرانِ اقیانوس به حرکت درآید.هنگامی که ملوانان، کشتی را آماده ی حرکت می کردند، خود او چون مهارتی در این کارها نداشت، دخالتی نکرد، اما پس از این که کشتی وارد دریای وسیع شد، کشتیبانی به نظرش کار ساده ای رسید. وقتی در عرشه، مشغول گردش بود، مردی را دید که چرخی سنگین را گاه به این طرف و گاه به آن طرف می چرخاند.

پرسید: این مرد در این جا چه می کند؟!

جواب دادند: سُکاندار است و کشتی را در جهتی معین هدایت می کند.

گفت: چه حماقتی! من که فایده ای در این کار نمی بینم. در برابر ما به جز آب چیز دیگری نیست و خود بادبان ها کشتی را پیش می برند. وقتی به ساحل نزدیک شویم یا ببینیم که کشتی دیگری به سوی ما می آید، می توانیم از سکان استفاده کنیم. همه بادبان ها را برافرازید و کشتی را برای حرکت آزاد بگذارید.

فرمان او را اطاعت کردند، اما بعد از مدتی و به خاطر تصمیم های غلط مرد نادان کشتی غرق شد و آن هایی که زنده ماندند، این مرد نادان را که تصور می کرد کشتی بدون فرمانده می تواند حرکت کند، هرگز از یاد نبردند!

شاید فکر کنید این داستان یک افسانه است، حق دارید! و حتما می پرسید که آیا ممکن است فردی از نوع بشر، این گونه نادان باشد!؟ و حال آن که متاسفانه چنین جنونی در اغلب انسان ها وجود دارد.

نکته: آیا ما وارث متاعی که قیمت آن هزاران بار گران تر از یک کشتی است، یعنی وارث زندگی و فهم و هوش خود نیستیم!؟ این فهم و هوش را در چه جهتی هدایت می کنیم؟ آن را به حال خود می گذاریم!؟ آیا واقعا فرمانده ی کشتی خود هستیم و این قدرت را در خود می بینیم که کشتی وجودمان را به ساحل آرامش و صفا و موفقیت و سعادت و ثروت برسانیم؟

تفکر انسان در این دنیا، سکان دار روزی اوست و روزی ما در پس فکری است که بر می گزینیم.

برگرفته شده از کتاب: “عامل تغییر باش نه قربانی تقدیر – جلد سوم” ، سعید گل محمدی

درباره‌ی سعید گل محمدی

سعید گل محمدی
- نویسنده، مترجم و مدرس در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *