حکیمی شاگردان خود را براي یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود. بعد از یک پیاده روی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند. حکیم به هر …
بیشتر بخوانید...خاورمیانه ی جنجالی
از شرق تا غرب چشمانت تا خطوط جلگه ی لبانت و امتداد کوهستانی گونه هايت تا انحنای پيوسته ی ابروانت کوير احساسم را به تلاطم ديدنت می جنباند کمی به دست های بی رمقم زندگی ببخش در …
بیشتر بخوانید...در مسیر یار
روزی مورچه ای ، دانه ی درشتی برداشته بود و در بیابان می رفت. از او پرسیدند: کجا می روی؟ گفت: می خواهم این دانه را برای دوستم که در شهری دیگر زندگی می کند، …
بیشتر بخوانید...