پیش از اینکه در مورد قدرت صحبت کنیم، بهتر است بدانید که قدرت بهراستی چیست؟ در حقیقت اغلب افراد برداشت نادرستی از قدرت دارند. قدرتمندبودن به این معنا نیست که شما توانایی سرکوب دیگران را داشته باشید. قدرت چماقی نیست که با آن بر سر افراد خانوادهتان بکوبید. برخلاف تصورتان قدرت، پول، موقعیت کاری بسیار خوب، املاک و مستغلات و یا هر نوع دارایی دیگری هم نیست. افراد زیادی هستند که در خانههای مجلل، با شرایط عالی زندگی میکنند اما بسیار کمتر از یک فرد کاملا عادی در زندگی خود احساس قدرت میکنند. زیرا قدرت چیزی بیرون از وجود شما نیست، بلکه در درون شما خانه دارد. میپرسید پس چرا در دشواریهای زندگی بههیچوجه احساس قدرت نمیکنید؟ اکنون به شما خواهم گفت که چگونه میتوانید احساس قدرت را در خود پرورش دهید.
1- از قدرت فرار نکنید
احساس ناتوانی در حل مشکلات، یکشبه بهوجود نمیآید. ازدستدادن قدرت یک فرایند است و برای اغلب مردم این فرایند به قدری تدریجی و آهسته رخ میدهد که بههیچوجه متوجه آن نمیشوند. شما زمانی شروع به ازدستدادن قدرت خود میکنید که، از اینکه دیگران به حال شما دل بسوزانند، خوشحال شوید؛ زمانی که نظر دیگران برایتان مهمتر از نظر خودتان شود؛ زمانی که به این نتیجه برسید که دیگران از شما ارزشمندتر و مهمترند و یا فردی که تصور میکنید از شما قویتر است کنترل زندگی شما را بهطور کامل در دست گیرد.
درواقع بیشتر مردم از اینکه قدرت خود را از دست بدهند بههیچوجه ناراحت نمیشوند و شاید نیز از همین روست که متوجه ازدستدادن قدرت در زندگیشان نمیگردند. چرا؟ چون نداشتن قدرت، سادهترین راه و پرطرفدارترین روش برای کسب توجه و محبت دیگران است.
در بیشتر موارد، فرار از قدرت، بهترین و درستترین راه به نظر میرسد. با پذیرفتن نظر دیگران، شما فردی مقبول و دوستداشتنی به نظر خواهید رسید.
2- قربانیبودن خوب نیست
اولین باری که دلتان برای خودتان سوخت، اولین قدم را برای ازدستدادن قدرت در زندگی برداشتید. شاید تعجب کنید اگر بگویم که اغلب مردم از اینکه قربانی باشند، راضی هستند. با احساس قربانیبودن دیگر رنج پذیرفتن مسئولیت را بر دوش نخواهید داشت. بسیاری از مردم، کسانی که خود را قربانی والدین، جامعه، همسر، دوستان، شریک و… میدانند، از اینکه همیشه نگران باشند احساس خوبی مییابند. با این احساس به خود میقبولانند که زندگی همیشه بر ضد آنهاست و آنها همیشه قربانی ظلم دیگران هستند.
بدون تردید این نگرانی نهتنها بهضرر جسم آنهاست بلکه ایشان را در برابر وقایع بد نیز آسیبپذیرتر میکند اما آنها با نگرانی خود را راحتتر حس میکنند و نمیدانند که با نگرانی آزادی خود را از دست دادهاند. آنقدر ذهنشان ناتوان شده است که دیگر نمیتوانند با آگاهی و هوشیاری، راهحلهای درست و منطقی بهدست آورند. برای این افراد، نگرانی یک محافظ است.
برای اینکه بتوانید قدرتمند باقی بمانید باید این حقیقت را بپذیرید که لازم است نقش خود را در زندگی بهطور کامل بپذیرید. باید قبول کنید که زندگی شما را تنها خواستهها و انتخابهایتان تشکیل میدهد و نه تقدیر و یا هر نیروی خارجی دیگری!
3- رشد کنید
انسان تنها خلقت خداوند است که بهطور خودکار رشد نمیکند و به بلوغ و پیشرفت دست نمییابد. یک جوجه هیچ چارهای جز اینکه مرغ شود و چون مرغ رفتار کند ندارد اما در میان انسانها افراد بسیاری هستند که در کودکی و یا نوجوانی گیر کردهاند. مهم نیست که چند سال داشته باشید، شما نیز میتوانید چون کودکان رفتار کنید. برای ما انسانها، بلوغ و رشد فکری، یک انتخاب است. رسیدن به بزرگسالی دستاوردی است که باید برای رسیدن به آن، آن را خواست و برایش تلاش کرد.
رسیدن به بلوغ و رشد فکری شاید سالها و دههها به طول بینجامد اما تنها زمانی آغاز خواهد شد که شما با هستهی درونی خود ارتباط برقرار کنید. هستهی درونی شما، بخشی از شماست که خود واقعی شما در آن قرار دارد. هستهی درونی شما تحت تأثیر خاطرات منفیتان نیست، از احساسات و عقایدی که دیگران به شما تحمیل کردهاند، جداست و هر تجربهی بدی که شما را ناتوان و ضعیف ساخته است بر آن هیچ اثری ندارد.
اگر با هستهی درونی خود ارتباط برقرار کنید، میتوانید نویسندهی قدرتمند زندگی خود باشید و برعکس اگر خود را قربانی بپندارید، ناچارید داستانی را زندگی کنید که دیگران برایتان مینویسند.
4- خود را در مسیر تعالی قرار دهید
زمانی که با خدای خود ارتباط برقرار میکنید، راه درست در برابرتان آشکار خواهد شد و شما در مسیر تکامل قرار خواهید گرفت. در ابتدا ممکن است این احساس بسیار ضعیف و شکننده به نظر برسد و حتی تا حدودی برایتان ترسناک باشد زیرا همهی ما تا حد زیادی میزان جهل و ناتوانی خود را میدانیم اما اگر رسیدن به قدرت را هدف خود قرار دهید، همین خواسته شما را در رسیدن به تکامل یاری خواهد داد. حقیقت این است که همهی ما انسانها، چیزهای بیشتر و بهتری را برای خود میخواهیم و اگر به این باور برسیم که تمام چیزهایی که باید بیاموزیم، تمام سختیهایی که باید متحمل شویم و تمام تلاشهایی که باید انجام دهیم، به نفع ماست و با کمک آنها به دستاوردهای بیشتر و بهتری میرسیم، بدون تردید همهی آنها را بهراحتی خواهیم پذیرفت.
گرچه در دنیای امروز گاه به نظر میرسد که این آدارماست که میتواند به زندگیمان قدرت بخشد اما اجازه ندهید دنیا برای شما حقیقت را وارونه جلوه دهد. برای رسیدن به قدرت و زندگی شاد و سعادتمند، باید بتوانید با صداقت به زندگی روزمرهی خود و انتخابهایی که در طی روز انجام میدهید نگاه کنید. از خود بپرسید که چگونه میتوانید در زندگی انتخابهایی صورت دهید که بر اساس آدارما انجام شوند و تا جایی که میتوانید از انتخابهایی که با آدارما توأم هستند پرهیز نمایید.
منبع: مجله راز، فریبا جعفری نمینی