هر صبح تو را با خیالم دم می کِشم و با هر نفس تو را زندگی می کنم… “صبح بخیر” تویی که نیستی… مريم پورقلی
بیشتر بخوانید...اینجا آدم بزرگ ها حواسشان خیلی پَرت است
آمدند، ماندند، صدای نفس هایشان اذیتمان کرد. به دلهایمان نچسبیدند. به زور از دنیایمان بیرونشان کردیم آدم بدِ یِ قصّه یشان شدیم اما ما بد نبودیم. آمدند، قدم زدند، مدتی بعد رفتند. دلهایمان برایشان تنگ شد. از دور برایشان مُردیم اما نداشتیمشان. آن ها آدم های بدی نبودند فقط …
بیشتر بخوانید...منِ بی تو
درد نبودنت را قیچی می کنم از خیالم مثل همان عطرهایی که رفتی و من شکستم عکس هایی که با ناباوری میان هق هق چشمانم با شعله های آتش هیمه شدند و سوختند… تو می …
بیشتر بخوانید...خیال داشتنت
من آنقدر برای این روزهای نداشتنت اشک ریخته ام…که حالا دیگر حتی با نوشتن هم نمی توانم وسعت دلتنگیم را فریاد بزنم. این اواخر… خیال داشتنت آنقدر پیر شده بود که عاقبت افسرده شد و مُرد. بیچاره …
بیشتر بخوانید...آخرین نگاه
خیالت آنقدر با من بیگانه شده است که دیگر در رویایم نیز دستانت را نمی گیرم، حالا مدت هاست که مهمان خواب های من هم نمی شوی، روزگارم تلخ شده است، روزگارم را دوست ندارم. آخرین ها خاطرم را درد …
بیشتر بخوانید...با خیال چشمانت
امشب دلم را به پیچش موهایت گره می زنم می خواهم تا صبح با خیال چشمانت زندگی کنم
بیشتر بخوانید...کشتزار دل
روز بـُـگــذشتـه خـیـالست کـــه از نـــو آیــــد فرصت رفــتــه مـحـالست کــه از سـر گـــردد کشتـزار دل تــو کـوش کــه تــا سـبــز شــود پیش از آن کـاین رخ گـلـنار مـُعـَصـفـــَر گــردد زندگی جز نفسی نیست، غنیمت …
بیشتر بخوانید...