خیال داشتنت | دکتر زندگی

خیال داشتنت

من آنقدر برای این روزهای نداشتنت اشک ریخته ام…که حالا دیگر حتی با نوشتن هم نمی توانم وسعت دلتنگیم را فریاد بزنم.

این اواخر… خیال داشتنت آنقدر پیر شده بود که عاقبت افسرده شد و مُرد. بیچاره حس جوانی ام… او هم پیر شده به زودی می میرد.

می دانی؟ من از جان تو هیچ چیز نمی خواهم اما نمی دانم این واژه ها از کجا می آیند…بغض نداشتنت رسوایِ عالمم کرده است… دلتنگی ام به بی نهایت رسیده…

من آنقدر برایت می نویسم تا تمام قلم های جهان خشک شوند… درست مثل اشک هایم ، لعنت خدا بر روزهای نبودنت… روزهای نبودنت مرا از پای در آورده ، کاش می فهمیدی دلتنگ بودن یعنی چه؟

ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *