یک روز چند نفر خواستند بهلول را دست بیندازند. به او گفتند: اگر از این درخت بلند بالا بروی یک درهم به تو میدهیم. بهلول یک درهم را گرفت و در جیبش نهاد و سپس …
بیشتر بخوانید...ملانصرالدين و الاغ چموش
ملانصرالدین، الاغ چموش و ناآرامی داشت که روزی آنقدر وی را اذیت کرد که افسارش را گرفت و به بازار برد تا او را بفروشد. در بین راه به هر دوست که میرسید شروع به …
بیشتر بخوانید...