دکتر زندگی خانواده، عشق، محبت، تحول
شاید آخرین پیامبر دروغین
آخرین سطرهای یک کتاب
سرنوشت را از طرف عاشقانه اش شروعی دوباره کرد
که باران
مرگ را
فرو ریخت
از چهره ی آخرین سلحشور
وقتی که پرچم سرزمینی پایین کشیده می شد
قلبی شاید برای هنوز تپیدن
گرم بود و بی واسطه
جز از برای فریفتن
که معجزه را در کوپه ی آخرین قطار
از مرزها
عبوری چندباره تجربه می کرد
شاید آخرین پیامبر دروغین
یکی از من باشد
در گذر طول یک مزرعه گندم
آمیخته در آواز عاشقانه ی سربازانی که
نمی دانند به جنگ می روند
یا از آن برمی گردند
و نامشان از سطرهای آخر یک کتاب جامانده
کنارتر پرچمی که پایین کشیده شد
محمد گنابادی
آخرین سطرهای یک کتاب
سرنوشت را از طرف عاشقانه اش شروعی دوباره کرد
که باران
مرگ را
فرو ریخت
از چهره ی آخرین سلحشور
وقتی که پرچم سرزمینی پایین کشیده می شد
قلبی شاید برای هنوز تپیدن
گرم بود و بی واسطه
جز از برای فریفتن
که معجزه را در کوپه ی آخرین قطار
از مرزها
عبوری چندباره تجربه می کرد
شاید آخرین پیامبر دروغین
یکی از من باشد
در گذر طول یک مزرعه گندم
آمیخته در آواز عاشقانه ی سربازانی که
نمی دانند به جنگ می روند
یا از آن برمی گردند
و نامشان از سطرهای آخر یک کتاب جامانده
کنارتر پرچمی که پایین کشیده شد
محمد گنابادی
