دو دوست با پای پیاده از جادهای در بیابان عبور میکردند. در بین راه، سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.یکی از آنها از سر خشم، بر چهرهي دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: «امروز بهترین دوست من بر چهرهام سیلی زد.»
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکهی آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخرهای سنگی این جمله را حک کرد: «امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.»
دوستش با تعجب پرسید: «بعد از آنکه من با سیلی تو را آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حك میکنی؟»
وي لبخند زد و گفت: «وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.»
نکته: یکی از بزرگترین ملاکهای قدرت فردی شما توانايی هضم رفتار اشتباه دیگران و مورد اغماض قرار دادن اشتباهات آنان است. بزرگ و کوچکی خطاهای دیگران امری نسبی است و رابطهی مستقیمی با بزرگی و کوچکی ما دارد. اگر نمیتوانید کسی را ببخشید و گناه او را غیرقابل گذشت میانگارید، مسأله به دنیای بیرون و بزرگی گناه دیگران ربطی ندارد بلکه داستان به حقارت و کوچکی ما مربوط است. به من بگو چه گناهی را غیرقابل بخشش میدانی تا به تو بگویم تو چه کسی هستی و در چه درجهای از رشد و توانمندی شخصی قرار داری.
- هر چه ما عظیمتر باشیم، اشتباهات دیگران کوچک تر مینماید و هر چه کوچکتر باشیم خطاهای دیگران بزرگتر و غیرقابلهضمتر دیده میشود.
- هر چه ما بزرگتر (بزرگوارتر) و مقتدرتر باشیم، کمتر به دیگران نیازمندیم.
- هر چه کمتر نیازمند باشیم، کمتر از رهگذر عملکرد ناصواب اطرافیانمان آسیب میبینیم.
- هر چه کمتر آسیب ببینیم، راحتتر میبخشیم و دیگران را مورد عفو قرار میدهیم.
سعید گل محمدی