ما نیامده‌ ایم که بود و نبودمان هیچ تأثیری بر جامعه و بر آینده نداشته باشد - دکتر زندگی

ما نیامده‌ ایم که بود و نبودمان هیچ تأثیری بر جامعه و بر آینده نداشته باشد

چند خط زیر از کتاب ابوالمشاغل از زنده یاد نادر ابراهیمی انتخاب شده است که یکی از بهترین نوشته های اوست:

روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره‌ اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: «آیا آن مرحوم را از نزدیک می‌ شناختید؟»

گفتم: «خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده‌ ام تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به‌ اصرار خانواده بیایند.»

حرفم را نشنید، چرا که می‌ خواست حرفش را بزند. پس گفت: «بله… خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچ‌ کس نزد. حرف تندی هم به هیچ‌ کس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچ‌ کس را فراهم نیاورد. هیچ‌ کس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می‌گذاشتند… حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت…»

حتما بخوانید: انسانم آرزوست

گفتم: «این، به‌ راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفاتِ خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی‌ آمد و نمی‌ رفت خیلی آسوده‌ تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به‌ حرام، نان کسانی را خورد که به‌ خاطر حقیقت می‌ جنگند و زخم می‌ زنند و می‌ سوزانند و می‌ سوزند و می‌ر نجانند و رنج می‌ کشند… و این بیچاره‌ ها که با دشمن، دشمنی می‌ کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه‌ اند و تشنه، چرا که آب و نانشان را همین کسانی خورده‌ اند و می‌ خورند که زندگی را «بیشرمانه مردن» تعریف می‌ کنند.

آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کل دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقوکش باج‌ بگیر محله هم نرسیده، چه‌ جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خود فروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه‌ بردار نرفته، پسِ گردن یک گران‌ فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به‌ صورت یک سیاستمدار خودباخته‌ ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می‌کند و به چه درد این دنیا می‌ خورد؟

آقای محترم! ما نیامده‌ ایم که بود و نبودمان هیچ تأثیری بر جامعه، بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده‌ ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با‌ ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدم‌ های عاشق، به‌ خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما آمده‌ ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده‌ ایم تا پس از مرگمان بگویند از کرم خاکی هم بی‌ آزارتر بود و از گاو مظلوم‌ تر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان، و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود… ما نیامده‌ ایم فقط به‌ خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایش مان کنند…»

حتما بخوانید: چیزی به اسم آگاهی

گمان می‌ کنم آن آقا خیلی‌ وقت بود که از کنارم رفته بود و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می‌ گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند…!

منبع: کتاب “ابوالمشاغل” – زنده یاد نادر ابراهیمی

درباره‌ی دکتر زندگی

دکتر زندگی
خانواده، عشق، تحول، موفقیت

2 دیدگاه

  1. آواتار manicure

    Everything is very open with a precise explanation of the issues.
    It was truly informative. Your website is very helpful.
    Many thanks for sharing!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.