مشکلات | دکتر زندگی

مشکلات

یک بار فیلسوفی خردمند ادعا کرد تنها مانع عقاب در پرواز سریع و آسان، هواست. البته اگر هوایی در کار نباشد و این پرنده ی مغرور در خلاء به پرواز درآید، بلافاصله روی زمین می افتد و دیگر نمی تواند پرواز کند. همان عنصر اساسی که در برابر پرواز مقاومت ایجاد می کند، عاملی است که پرواز را ممکن می سازد.

مانع اصلی که قایق موتوری باید بر آن غلبه کند، آبِ مقابل پروانه ی قایق است. با وجود این اگر به سبب وجود همین مقاومت نبود، قایق اصلاً حرکت نمی کرد.

همین قانون، که می گوید موانع امکان موفقیت را فراهم می آورند، در زندگی بشر هم صادق است. زندگیِ فارغ از تمام موانع و مشکلات، تمام احتمالات و توان ها را به صفر می رساند. با حذف مشکلات و شکست ها، زندگی تنش خلاقه ی خود را از دست می دهد. معضل جهل عمومی به آموزش معنا می بخشد. مشکل بهبود یافتن از بیماری است که به دارو معنا می بخشد. مشکل نابسامانی اجتماعی به حکومت معنا می دهد.

در جنوب امریکا، زمانی که پنبه « همه چیز » مردم بود، شپش غوره از مکزیک به ایالات متحده رفت و پنبه زارها نابود شد. کشاورزان مجبور بودند محصولات متنوعی چون دانه های سویا و بادام زمینی کشف کنند. آنان یاد گرفتند از زمین هایشان برای پرورش گله، گوسفند و مرغ استفاده کنند. در نتیجه، کشاورزان مرفه تر از زمانی شدند که فقط پنبه می کاشتند.

اهالی انترپرایز در آلابامای امریکا، که از آنچه رخ داده بود خشنود بودند، در سال 1910 بنای یادبودی از شپش غوره درست کردند. آنان وقتی از نظام تک محصولی به کشاورزی متنوع روی آوردند، ثروتمندتر شدند. نوشته ی روی یادبود از این قرار بود: « به منظور قدردانی از شپش غوره و کاری که در جهت رفاه کشاورزان انجام داد.»

ما همه در زندگی مان دوست داریم از شر مشکلات و اجبارها خلاص شویم. وقتی این وسوسه اوج می گیرد، به یاد جوانی بیفتید که از پیرمردی تنها پرسید: « سنگین ترین بار زندگی چیست؟ »

پیرمرد غمگینانه پاسخ داد : « نداشتن باری که با خود حمل کنی!»

فراموش نکنید که بسیاری از افراد برجسته بر مشکلات زندگی شان فائق آمده اند. به عنوان مثال:  لویی پاستور که نیمه فلج بود و هر لحظه ممکن بود دچار سکته ی مغزی شود، دمار از روزگار بیماری ها درآورد. فرانسیس پارکمن، تاریخدان امریکایی، در بخش عمده ی زندگی اش به قدری رنجور بود که نمی توانست بیشتر از پنج دقیقه پشت سر هم کار کند. وضعیت بینایی اش چنان اسفناک بود که جز چند واژه ی بسیار درشت خرچنگ قورباغه نمی توانست بنویسد، اما مدبرانه یک دوره ی عظیم بیست جلدی تاریخ به نگارش درآورد. کسی که دچار سوختگی حاد شده بود و پزشکان گفته بودند هرگز نمی تواند راه برود، گلن کانینگهام شد که در سال 1934 رکوردی دو هزار و پانصد متر دنیا را به نام خود ثبت کرد. کسی که او را کند ذهن و عقب افتاده می نامیدند و به او لقب بی سواد می دادند، آلبرت اینشتین شد.

سعید گل محمدی

درباره‌ی سعید گل محمدی

سعید گل محمدی
- نویسنده، مترجم و مدرس در حوزه‌ی مهارت‌های زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *