شرطی شدن-قسمت اول | دکتر زندگی

شرطی شدن-قسمت اول

آقای کورش و خانم شیما از مراجعینم بوده اند، خوب است به حرف های آنها هم گوش کنیم.

آقای کورش: ” همسرم بد دهن است، گوشه و کنه هایش آدم را دیوانه می کند. خودخواه، خودرای، لجباز، غیر منطقی و زورگوست. اصلا به حرفهایم توجهی نمی کند. بسیار دهن بین و خرافاتی است. نسبت به دوستانم سرد و بی اعتنا رفتار می کند اما در عین حال متظاهر هم هست.”

– پرسیدم او را دوست دارید؟

جواب داد: ” بله ”

– پرسیدم چطور ممکن است زنی این همه عیب داشته باشد، اما باز شوهرش او را دوست داشته باشد؟

جواب داد” زن زیبایی است، خانه داری اش حرف ندارد و صرفه جوست. مادر خوب و خونگرمی است.”

– ملاحظه می کنید؟ با اینکه تعداد محاسن کم است، اما هر یک از آنها به تنهایی می تواند زندگی مشترکی را سعادتمند کند. جلسه بعد نوبت شیما خانم است. از او هم معایب همسرش را پرسیدم.

گفت: ” کورش گوشه گیر، کم حرف و بی حوصله است. خوب لباس نمی پوشد. به من و فامیلم اهمیت نمی دهد. خود رای است. به زن احترام نمی گذارد. به من نمی گوید دوستت دارم. بعلاوه نسبت به من بی اعتماد است و دلش نمی خواهد با دیگران شوخی کنم.”

با کمی دقت متوجه می شوید معایب شوهر از نظر زن، دست کمی از معایب خودش که شوهر بر شمرده بود ندارد. پرسیدم: با این همه عیب که در شوهرتان می بینید، ممکن است او خوبی هایی هم داشته باشد؟

– شیما خانم جواب داد: بله، او انسان با شعور، پاک و شریفی است. به مسوولیت های خود به عنوان شوهر و پدر واقف است. به قول و تعهداتش پایبند است. با اراده و قابل اعتماد است. ”

شاید شما خواننده عزیز هم حیرت کرده اید. آخر هر یک از این محاسن به تنهایی کافی است تا بهترین زندگی زناشویی شکل بگیرد. پس مشکل در کجاست که این زوج با هم نمی سازند و با داشتن دختر و پسری قصد جدایی دارند؟

در جلسه دیگری که با شوهر داشتم، پرسیدم: ” ناپسندترین کار همسر شما چیست؟

گفت: ” همسرم جلف است. لباس های زرق و برقدار یا شلوارهای تنگ و چسبان می پوشد. سیگار می کشد، آدامس می جود، شوخی های زشتی می کند. خلاصه در مهمانی ها رفتاری دارد که شایسته زنی محترم و موقر نیست.”

– همانطور که مرد حرف می زد، متوجه شدم صحبت های این جلسه به کلی با دفعه قبل فرق می کند. این بار بیشتر درباره جلف بودن همسرش صحبت می کرد. کاملا آشکار بود کورش خان روی این عیب حساسیت بیش از حدی دارد و نسبت به چنین حرکت هایی شرطی شده است یعنی در گذشته های دور چنین رفتاری را مشاهده کرده و تاثیر بسیار بدی هم بر روحش گذاشته است. داستان شرطی بودن کورش خان را فراموش نکنید تا حرف های همسرش را هم بشنویم. در جلسه بعد از شیما خانم پرسیدم: با این که می دانید شوهرتان از سبک سری های تان متنفر است، چرا به رغم مهری که به او دارید، باز چنین می کنید؟

در جوابم گفت: ” چون به من اهمیت نمی دهد، من هم کاری می کنم که گاهی از خودم بیزار می شوم. مثلا همین سیگار کشیدن. من سیگاری نیستم، اما گاهی دود می کنم آن هم وقتی که از دست کورش خیلی عصبانی می شوم. چه وقت از دست او عصبانی می شوم؟ وقتی که سعی خود را کرده ام تا به حرفش بیاورم، و اما او بغض کرده و در گوشه ای نشسته، آخر قبل از آنکه حتی دعوایی کرده باشیم، این طور رفتار می کند. آن وقت دیگر اهمیت نمی دهم بدش می آید یا نه. فوری سیگاری روشن می کنم، وقتی می بینم این همه شور و نشاطم بی پاسخ می ماند و مرا پژمرده می خواهد، از او و خودم بیزار می شوم و حتی برای جلب توجهش حاضرم عصبانی اش کنم. اما او سرش به کار خودش گرم است. انگار نه انگار در خانه حضور دارد و ما هم هستیم. می دانم از کارم عصبانی می شود، ولی آنقدر خوددار است که بروز نمی دهد و این بیشتر لجم را در می آورد. وقتی می بینم در مورد دوستان، مهمانی ها و بسیاری چیزهای دیگر هیچ اظهاری نمی کند و اگر من هم نظری می دهم، مخالفت می کند، حرصم می گیرد. من هم ناچار می شوم حرص او را در بیاورم، و گرنه چرا باید بخواهم خانه را ترک کنم یا قصد جدایی داشته باشم.”

– در چهارمین جلسه ای که با کورش خان داشتم، مطمئن شدم حدسم درباره شرطی بودن او درست بوده است. پس از ساعت ها گفتگو نسبت به من اطمینان پیدا کرد و بالاخره اعتراف کرد. او در هشت سالگی فیلمی فرانسوی دیده بود، که در آن زنی به طرز زننده ای آدامس می جوید و پک های عمیقی به سیگار می زد. رفتار این زن هرزه تاثیر عمیقی بر ذهنش گذاشته بود، که حالا رفتار شیما خانم او را تداعی می کرد و روحش را به شدت عذاب می داد. دو، سه جلسه دیگر طول کشید تا اثر ناخوشایند آن فیلم را از ذهن کورش خان پاک کنم. با توجه به تمرین هایی که به او داده بودم به سرعت در مورد رفتار زنش تغییر عقیده داد. به طوری که در جلسه آخر می گفت: “حال که به آثار شرطی شدن و شرطی بودن پی برده ام، اعتراف می کنم کارهای شیما ناراحتم نمی کند. در ثانی آنقدرها هم که فکر می کردم او بد لباس نمی پوشد و اینکه شیما فقط گاهی سیگار می کشد.”

در جلسه دیگر با شیما خانم صحبت کردم، خیلی زیرکانه و بی آنکه وارد جزئیات شوم، به او فهماندم که کورش خان نسبت به نحوه لباس پوشیدن و دیگر کارهایش حساسیت دارد و برای این که از حساسیت او بکاهد، باید رعایت حالش را بکند. شرح گفتگوهای من و این زوج، مثنوی صدمن کاغذ است. همین قدر بگویم که آنها حالا با هم زندگی تفاهم آمیزی دارند. پنج سالی از ملاقاتم با آنها می گذرد اما دیگر از اقدام به خودکشی زن و درخواست طلاق و مشاجره خبری نیست. در حالی که اگر یکبار دیگر معایبی را که به هم نسبت می داده اند بخوانید، از این که همه چیز به سادگی به فراموشی سپرده شده، تعجب خواهید کرد. چنین اتفاقی نمی افتد مگر این که یکبار دیگر قبول کنیم بزرگ دیدن یا بزرگ کردن عیب ها ریشه در جایی دیگری دارد.

 

محمد رضا اسلامی

 

شرطی شدن-قسمت دوم

درباره‌ی محمدرضا اسلامی

محمدرضا اسلامی
نویسنده و مشاور در حوزه ی خانواده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قالب صحیفه. لایسنس فعال نشده است، برای فعال کردن لایسنس به صفحه تنظیمات پوسته بروید.