«بنو مولر» استاد بخش ژنتیک دانشگاه «کلن» امریکا، میگوید که یک روز صبح در حیاط دبیرستان در آخر صف چهل نفری دانشآموزان ایستاد. معلم فیزیکش تلسکوپی را تنظیم کرده بود تا دانشآموزان بتوانند ستارهها و سیارات را ببینند. اولین دانشآموز به سمت تلسکوپ رفت. از میان تلسکوپ نگاه کرد، اما هنگامی که معلم پرسید چیزی میبیند یا نه، دانشآموز گفت نه. نزدیکبینی دید او را دچار اختلال کرد. معلم نشان داد که چگونه کانون را تنظیم کند و دانشآموز سرانجام گفت که میتواند سیاره و ستارگان را ببیند. دانشآموزان یکییکی به طرف تلسکوپ رفتند و چیزی را که انتظار داشتند ببینند، دیدند. سرانجام، دانشآموز دوتا مانده به آخر، از تلسکوپ نگاه کرد و گفت که نمیتواند چیزی ببیند.معلم فریاد کشید: «احمق، باید لنزها را تنظیم کنی.»
دانشآموز تلاش خود را کرد، اما در نهايت گفت: «هنوز نمیتوانم چیزی ببینم. فقط سیاهی است.»
معلم با عصبانیت از میان تلسکوپ نگاهی کرد و با تعجب سرش را بالا برد. سرپوش لنز هنوز روی تلسکوپ بود؛ هیچیک از دانشآموزان نتوانسته بودند، چیزی ببینند.
نکته: بیشتر افراد در تفکر همگانی به دنبال امنیت و آسایش هستند. آنها گمان میکنند که اگر افراد زیادی کاری را انجام میدهند، پس باید کار درستی باشد؛ باید فکر خوبی باشد. اگر بيشتر افراد آن را قبول دارند، پس ممكن است مظهر انصاف، عدالت، مساوات، شفقت و توجه باشد. اینطور نیست؟ لزوما نه. تفکر عوام میگفت زمین مرکز جهان است، اما «کوپرنیک» ستارهها و سیارات را مورد مطالعه قرار داد و از منظر ریاضی ثابت کرد که زمین و دیگر سیارات در منظومهی شمسی به دور خورشید میچرخند. تفکر عوام میگفت که عمل جراحی نیاز به تجهیزات پزشکی ندارد، اما شخصی به اسم «جوزف لیستر» در مورد میزان بالای مرگ و میر بیمارستان تحقیق کرد و وسایل ضدعفونیکننده را معرفی کرد که بلافاصله افراد زیادی را نجات داد.
باید همواره به یاد داشته باشیم که تفاوت بزرگی بین پذیرش و ذکاوت وجود دارد. گاهی بهطور دردآوری پیداست که تفکر عوام درست نیست. خوشفکر بودن کار دشواری است. اگر آسان بود، همهی مردم خوشفکر ميبودند. متأسفانه بسیاری از مردم دوست دارند که راحت زندگی کنند. آنها نمیخواهند سختی فکر کردن را به جان بخرند و بهای موفقیت را بپردازند. بسیار آسان است کاری انجام دهید که امید داشته باشید ديگران جوانب امر را سنجیده باشند.
سعید گل محمدی