چشمانت سرزمينی ست وحشی بکر و دست نيافتنی و آنقدر زيبا که مرا در خود گم می کند مريم پورقلی
بیشتر بخوانید...یک تصویر رویایی ز تو
دوست دارم شعر گویم حال دل بهتر شود با تو از احساس خوانم، خطی از دفتر شود دوست دارم در کنار چایی و قندان خود لمس دستان تو باشد، مزه اش محشر شود!! دوست دارم …
بیشتر بخوانید...سراپا حرف
تو گوش باش من سراپا حرفم برای هزار بار گفتن دوستت دارم مريم پورقلی
بیشتر بخوانید...ستاره و ماه
درد داشت شبي که بغضهايم را ماه مي شمرد و ستاره به تو چشمک مي زد مريم پورقلی
بیشتر بخوانید...یک گُل
گفتند با يک گل بهار نمي شود مگر تو گلستان بودي که بعد از رفتنت همه ی دنيا خزان من است نگار سپهري
بیشتر بخوانید...کمی نزدیک تر
… آروين [کمی نزديک آلما می شود]: مي شه با من ديگه از غيب شدن و نبودن حرف نزنی؟ آلما: از بودن هم نمی تونم. آروين [سيگاری از جيب کتش در می آورد و مي …
بیشتر بخوانید...چشمانِ تو
شب چيزی نيست جز چشمان تو که مرا بی خواب می کند مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...تو نباشی
لحظه ای ترکم نکن محبوب زیبا روی من حرف هایی با تو دارم ای غزل بانوی من ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺁﻫـﯽ ﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺵ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﻫﺎﯼِ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻮﯼ ﻣﻦ لحظه …
بیشتر بخوانید...یک جرعه از نگاهت
معشوقه من فصل انگورها رسیده است نزدیک تر بیا تا از شهد نگاهت تاکستان را سیراب کنم دلم برای نوشیدن یک جرعه از نگاهت یک ذره شده است نگار سپهری
بیشتر بخوانید...نفسِ شب
نظام نجوم را به هم ریخته ای آسمان با چشمان تو شب را فهمید کمی چشمانت را ببند بگذار شب نفس بکشد مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...