اينکه تو مرا دوست داشته باشي، بي نهايت محال است! درست مثل اين که صبح ها خورشيد که بيدار مي شود، من صورتش را ببوسم! و شب ها پتوي ماه را من روي تن ِ نقره ايش بياندازم! مثل …
بیشتر بخوانید...جنگیدم و به گنج ِ تو فرمانروا شدم
آغوش تو چقدر می آید به قامتم در آن به قدر ِ پیرهن ِ خویش راحتم می پوشمت که سخت برازنده ی منی امشب به شب نشینی ِ خورشید دعوتم با خود تو را به …
بیشتر بخوانید...بزم ِ عاشقانه
در این بزم ِ عاشقانه که در دلم بر پا کردی حال بگو جای ِ رفتنت را با کدام، آمدنی پُر کنم! مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...ذره ای ندارمت
شب بيداري هاي من يعني ، چيزي کم است… در تمام بودنم درد کمي نيست؟ اين همه تو باشي و من ذره اي ندارمت… منبع: مجموعه اشعار دختر روياها ، آزاده پارسا
بیشتر بخوانید...یک فنجان چایِ تازه دم
مادرم روی فنجان ها حساس بود که ترک نخورند… که خوب شسته شوند… من اما روی فنجان ها جور دیگری حساسم!! که تو باشی برایت چای تازه دم کنم حواست نباشد بگویی ”دوستت دارم” و …
بیشتر بخوانید...مرثیه هایِ بی پایان
همیشه باید از سکوت زن ها ترسید. وقتی دیدی به نوع لباس پوشیدنت گیر نمی دهد. کاری به موهای ژولیده ات ندارد. اینکه ده بار بیاید پشت خطت و عین خیالش نباشد. اینکه وقتی کنارت …
بیشتر بخوانید...تاریخِ آخرین لبخندت
من شباهت عجیبی به زن هایی که دقیق نمی دانند چگونه دلبری کنند ، دارم. صبح ها اما، خیلی زودتر از تو بیدار می شوم و صبحانه ای دلچسب روی میز می چینم. موهایم را …
بیشتر بخوانید...خاورمیانه ی جنجالی
از شرق تا غرب چشمانت تا خطوط جلگه ی لبانت و امتداد کوهستانی گونه هايت تا انحنای پيوسته ی ابروانت کوير احساسم را به تلاطم ديدنت می جنباند کمی به دست های بی رمقم زندگی ببخش در …
بیشتر بخوانید...هیزم دل را بسوزان
هیزم دل را بسوزان عشق نابی چاق کن باش شیرینم مرا فرهاد خود اطلاق کن کور راهم، نور باش این ظلمتِ وامانده را باقی این راه را در چشم من اُطراق کن موسمِ تنهایی ام …
بیشتر بخوانید...قافیه های پرپر شده
کاش پایت را از شعرهایم می کشیدی کنار من توان جمع کردن این همه قافیه هایِ پرپر شده را ندارم نگار سپهری
بیشتر بخوانید...