یک بار هوس کردم مرا سر و ته بخوانی انگار من شعری باشم در یک روزنامه و تو آن زنی که می خواهی کبودیِ چشم هایت را با روزنامه قایم کنی کامل تر از این …
بیشتر بخوانید...واژه ها را شانه کن
با دست هایت موهایم را ورق بزن واژه ها را شانه کن شعری بنویس آنقدر ادامه اش بده تا از دندانه های ِ شانه، واژه سرازیر شود بیت ها را بشکن دست هایت چسبیده به …
بیشتر بخوانید...راه های نرفته
به خودت فکر کن. به چند سال بعد، به صورتت. چروک هایی که هیچ کس به گردن نمی گیرد. شانه ات که اگر لرزید زیر سر کسی نباشد! به راه های نرفته، اشتباه های ریز …
بیشتر بخوانید...حوالی چشم های تو
در عصرهایم پیدا شو همین امروز که من در حوالی چشم های تو خود را گم کرده ام چند ساعتی خودت را به من قرض بده بگذار تمام من روی شانه های تو دلتنگی اش …
بیشتر بخوانید...