خودکار را روي ورقه ي امتحان گذاشته بودم و به پشتي صندلي تکيه داده بودم. گوش هايم را تيز کردم تا بشنوم آقاي ذاکر به دوستم چه مي گويد. حدود چهل و پنج دقيقه از …
بیشتر بخوانید...از مکافات عمل غافل مشو!
در جلسهاي بودم که يکي از دوستانم مرا در جريان جدايي شخصي قرار داد. او خواست که در فرصتي مناسب با آن شخص صحبتي داشته باشم. چند روز بعد، آن شخص نزد من آمد و …
بیشتر بخوانید...خودت را دوست داشته باش
عزیز من، پچ پچ این مردم زمانی آغاز شد که تو یادت رفت بگویی: چقدر دوستم داری. و من ایستاده خندیدم به پچ پچ حرف آدم ها. حرف آدم هایی که رها کردن را بلد …
بیشتر بخوانید...