میان صبحهایم بنشین آفتاب شو تویِ چشمهایم برقص… تو همان صبحِ اتّفاقی، دُچار باید شد به بودنت…! مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...کمی نزدیک تر
… آروين [کمی نزديک آلما می شود]: مي شه با من ديگه از غيب شدن و نبودن حرف نزنی؟ آلما: از بودن هم نمی تونم. آروين [سيگاری از جيب کتش در می آورد و مي …
بیشتر بخوانید...