لعنتی ترین دوست داشتنی | دکتر زندگی

لعنتی ترین دوست داشتنی

“من” آغاز یک زندگی ام.
“تو” آغاز یک سرنوشت هستی.
من برای رسیدن به تو تلاش می کنم.
و تو…
تو همان لعنتی ترین آدم دوست داشتنی هستی که قدم هایت را کنارم محکم تر از دیروز برمی داری.
من می شوم تو. اما، تو همان لعنتی دوست داشتنی بمان.
نگاه کن کجا ایستاده ای؟
زیر پایت دل زنانه ی یک زن فرش شده است، یک قدم که برداری آغاز ِ وابستگی است.
وابستگی از “تو” شروع می شود و به “من” ختم می شود.
من و تو در کنار هم “ما” می شویم.
می دانی ما آدم ها سال ها دنبال کسی می گردیم که مثل خودمان باشد. سال ها منتظر می مانیم تا فرد مورد نظرمان را پیدا کنیم و به او بگوییم چقدر دوستش داریم. اما، وقتی به دستش می آوریم خوشی زیر دلمان می زند و همه چیز را فراموش می کنیم.
در تنهایی مان همه را مقصر می دانیم جز خودمان.
ما می مانیم و یک حسرت ِ بر جای مانده روی دلمان.
تنها یک رمز است بین “من” و “تو” اینکه هر دو با هم بجنگیم.
بجنگیم برای حسرت نخوردن.
تو را به خدا یک بار هم شده به خودمان بیاییم و بیایید با دلخوشی ِ که زیر دلمان می زند، بجنگیم.
من…
تو…
ما…
باور کن هیچ کدام از این واژه ها بدون جنگیدن معنایی ندارند.

حدیث رسولی

درباره‌ی حدیث رسولی

حدیث رسولی
نویسنده و داستان نویس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *