امروز صبح، همه چیز سر جای خودش بود خروس ها با هم می خواندند طباخ ها کله هایشان را بار گذاشته بودند امروز صبح، باز هم مسافرانِ تاکسی رادیو گوش می دادند امروز صبح، حال …
بیشتر بخوانید...رازهای برخورد با تنبلی
می گویند ما نسل تنبلی هستیم. این را آدم های نسل قبل می گویند و بعدش شرح کوشش های مدامشان را هم ضمیمه حرف هایشان می کنند و «زرنگ» بودنشان را به رخمان می کشند. …
بیشتر بخوانید...از لابه لای چشمانت
خورشید امروز از لابه لای چشمانت به من سلام می دهد مگر می شود تو باشی و صبحهایم به خیر نشود! مريم پورقلی
بیشتر بخوانید...چشم هایم تو را دچار شدند
به چشمهایم اعتماد ندارم روزی تو را دچار شدند و امروز برای رفتن بدرقه ات می کنند نگران فردا هستم مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...شايد يک وقت دير شود
بگذار يک بار تو را لمس کنم و تا گلوگاه عشق تو را ببوسم بگذار حالا که نگاهم مي کني يک بار دوستت دارم را از نگاهت بخوانم شايد يک وقت دير شود شايد من …
بیشتر بخوانید...به حرف هایم اعتماد کن دلم
تا به حال از تمام حس های دنیا عقب مانده ای؟ تا به حال نسبت به تمام حس های دنیا بی حس شده ای؟ تا به حال خودت را در آغوش گرفته ای؟ حالا، من …
بیشتر بخوانید...امروز آغاز توست
ندایی بده شوری به پا کن آفتاب آمده امروز صبحی دگرست و خورشید برای تو قدح قدح نور می پاشد با چشمانت به صبح سلام کن امروز آغاز توست مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...به صبح لبخند بزن
به صبح لبخند بزن بگذار تلالوی مهربانی تو را نوازش کند امروز کمی آرام باش، کمی صبور در تو زندگی آغاز شده بگذار امروزت رنگ دیروز نگیرد کمی با صبح قدم بزن… مريم پورقلى
بیشتر بخوانید...تغيير اساسی در باورها
دو تروريست داشتند در داخل يک رستوران با هم بحث مي كردند. گارسون از آنها پرسيد: در مورد چه چیزی بحث مي كنيد؟ تروريست: ما داشتيم براي كشتن ١٤ هزار نفر انسان و يك الاغ برنامه …
بیشتر بخوانید...آرزوهاتو لیست کن
می دانست فرصت زیادی ندارم گفت: برو از امروز آزادی کاری به کارت ندارم برو آرزوهاتو لیست کن هر روز به یکی شون سر بزن مطمئن باش سرِ آخرین آرزو باید کوله بارت را ببندی …
بیشتر بخوانید...