تفاوت مردان و زنان–قسمت دوم | دکتر زندگی

تفاوت مردان و زنان–قسمت دوم

زنان و مردان جهان را با عینک های متفاوتی می نگرند. به طور کلی، مردان دنیا را از دیدگاهی متمرکزتر می نگرند، در حالی که زنان آن را از دیدگاه گسترده تری نگاه می کنند. البته برداشت و تصور هر دوی آنها هم، به یک اندازه، صحیح است.
می توان گفت مردان”درایتی متمرکز” و زنان “درایتی باز و گسترده“دارند.

جهت فهمیدن درایت باز، یک بشقاب(دیش) را در نظر بگیرید که از تمام جهات امواج را می گیرد و آنها را به همه ی جهات می فرستد. درایت باز مانند یک”نورافکن” و درایت متمرکز مانند”اشعه لیزر” عمل می کند.

آگاهی و درایت مردانه به این طور است که جزئیات شرایط را کنار هم قرار می دهد و به تصویر کامل می رسد. یک تصویر موقعی کامل است که یک قسمت بر قسمت دیگر می چسبد تا دورنمایی کامل به وجود آید.

آگاهی و درایت زنانه خیلی گسترده تر و بازتر است. زن به صورت ذاتی، ابتدا یک تصویر کلی را می بیند و به تدریج جزء به جزء آن را شناسایی و مشخص می کند که چگونه اجزاء یا قسمت های این تصویر به هم ارتباط پیدا کرده اند. تاکید زنان روی زمینه ی تصویر، بیشتر از محتویات آن است. این تفاوت ها به مقدار زیادی روی ارزش ها، اولویت ها، علایق و خواسته ها، تاثیر می گذارد. زن ها به طور طبیعی به عشق، رابطه ی زناشویی، ارتباط، همکاری، تعاون و هماهنگی، بهای بیشتری می دهند. اما مردها به تولید نتیجه، رسیدن به هدف، کسب قدرت، رقابت، کار، منطق و کارایی بها می دهند.

با احترام گذاشتن به تفاوت هایمان، بهتر می توانیم به چشم اندازها و نظریات همسرمان پی ببریم.با آن که زن و مرد هر کدام دنیا را به شکلی گوناگون نگاه می کنند، اما نمی توان گفت برداشت یکی از دیگری درست تر یا غلط تر است.

 احساسات متفاوت

یکی از زمینه های اساسی که موجب تفاوت هایی میان زن و مرد می شود، احساسات آن دو نسبت به یکدیگر است. یعنی نوع علاقه ی مرد به زن، با نوع علاقه ی زن به مرد، یکسان نیست. توجه به این مطلب، در بحث خانواده، بسیار مهم است. زن و مردی که قصد تشکیل زندگی مشترک را دارند، باید به این جنبه ها، توجه کافی داشته باشند تا زندگی آنها با سعادت و کامیابی همراه باشد. به ویژه مرد باید بداند که با کسی طرح زندگی مشترک ریخته است که از دریچه ی دیگری به رابطه نگاه می کند و احساسات و علایق وحساسیت های متفاوتی دارد. اگر این درک متقابل و دوجانبه در میان نباشد، موانع سنگینی بر سر راه خوشبختی آنها وجود خواهد داشت و همین ناآگاهی یا بی توجهی، سرچشمه ی مشکلات زیادی خواهد بود.یکی از این تفاوت ها این است که احساسات مرد نسبت به زن طالبانه و نیازمندانه است و به همین علت، با وجود برتری جسمی مرد، همواره با اظهار فروتنی و نیاز و بذل جان و مال، به دنبال زن رفته و در خدمت او قرار گرفته است.

این نوع احساسات فطری در مرد سبب شده است که همواره مرد به خواستگاری زن برود و هرگز از این فروتنی، احساس ذلت نکند بلکه به دلیل این تواضع بر خود ببالد، برعکس، احساسات طبیعی زن نسبت به مرد چنین نیست. او هرگز از این که به دنبال مرد برود و در این روابط پیشقدم شود یا اظهار نیاز کند، احساس حقارت می کند و در اصل زمانی از نظر روحی ارضا و خشنود می شود که “مطلوب” واقع شود نه “طالب“. از این رو گفته می شود که :

احساسات زن نسبت به مرد مطلوبانه است نه طالبانه.

مرد مظهر نیاز و زن مظهر ناز است. بر همین اساس همواره عالی ترین هنر زن این بوده است که قلب همسر خود را تسخیر کند و او را شیفته ی خود سازد. دستگاه آفرینش نیز توانایی جسمی و روحی لازم را برای این دلبریایی در اختیار زن قرار داده است تا بتواند مرد را در دام عشق و محبت خود اسیر سازد و با تدابیر ظریف در وجود او نفوذ کند و او را به خدمت خود در آورد و حتی گاهی سرچشمه ی هنرنمایی ها، نبوغ ها و دلاوری ها در مرد شود. این تدبیر ماهرانه ی خلقت است که زن در برابر مرد، از چنین قدرتی برخوردار است.
اندیشمندی گفته است: مرد می تواند جهان را تسخیر کند و زن مرد را.

اگر زن نیز خُـلق و خوی مردانه می داشت، ممکن نبود که بتواند این چنین مرد را جذب کند و شیفته ی خود سازد و به همین علت است که مرد، زنی را که شبیه مردان باشد، نمی پسندد و شیفته ی او نمی شود.

بسیاری از سلاطین قدرتمند و سرداران بی رحم، در برابر یک”زن” عاجز و ناتوان بوده اند، بی آنکه احساس حقارت کنند بلکه بر این فروتنی و ناچیزی خود بالیده اند.

به علت وجود اینگونه احساسات، زن زمانی احساس خوشبختی می کند که ببیند مردی را شیفته ی خود ساخته است، اما مرد چنین نیست. او زمانی خود را کامیاب می بیند که زن مورد علاقه اش را پیدا کرده باشد، یعنی:

خواسته ی مرد عاشق پیشگی، وخواسته ی زن معشوق شدن است.

به همین علت، عشق واقعی و طبیعی برای زن، عشقی است که از سوی مرد آغاز شود و تنها چنین عشقی است که به سردی نمی گراید اما عشقی که از سوی زن آغاز شود، قابل اعتماد نیست.

در مناسبات بین زن و مرد، برای زن بیشتر از آنکه لذت جنسی مطرح باشد، تسخیر قلب مرد مطرح است به عبارت دیگر، جنبه ی روحی و عاطفی میل جنسی در زن، بر بــُعد جسمانی آن غلبه دارد حال آنکه در مرد برعکس است یعنی، جنبه ی جسمانی این میل بر بـُعد روحی و عاطفی آن غلبه دارد. از این رو، گفته اند که مرد جسم زن را می خواهد و زن قلب او را. این نکته ای اساسی در روابط و مناسبات بین زن و مرد است.

بر همین اساس، خودنمایی و دلربایی و افسونگری در زن، زمینه ی فطری بسیار شگرفی دارد تا از این طریق بتواند دل مرد را تصاحب کند و او را به دنبال خود بکشد.

از اینجا می توان دریافت که قدرت تنها در زور و بازو خلاصه نمی شود. مرد هر چند از لحاظ زور و بازو قوی تر از زن است، اما زن به دلیل برخورداری از قدرت های عجیب و مرموز، مرد را در آستانه ی خود به تسلیم وا می دارد و دل او را به تسخیر خود در می آورد. در این باره بزرگی می گوید:

زن گلی خوشبوست، نه قهرمان.

یعنی زن، هر چند همانند مرد از قدرت جسمی و بدنی برخوردار نیست، اما گلی خوشبو و برخوردار از مهربانی و لطافت است و به همین دلیل می تواند مرد را در دام عشق و محبت خود اسیر سازد و در او نفوذ کند، بنابراین نباید از زن انتظار داشت وظایفی مشابه وظایف مردان داشته باشد، بلکه باید به موقعیت ویژه ی او توجه کرد.
ادامه دارد…

 

منبع: کتاب”راهنمای همسران جوان”، مؤلف: محمد علی سادات

و کتاب”روزهای زندگی”، نوشته: دکتر جان گری؛ ترجمه: مهدی قراچه داغی

 

تفاوت مردان و زنان – قسمت اول

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *