روز اول
از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببر.
نقزدن تنها تو را خسته تر میکند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی.
اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی، مثل سایه همهجا به دنبالت خواهد بود.
روز دوم
سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی،
نه به صرف این که ناچاری انجامشان دهی.
باید به کارَت ایمان داشته باشی.
جریان ضعیف آب، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می کند.
روز سوم
همه چیز را همان طور که هست بپذیر.
خواستن ِ صرف، چیزی را تغییر نمیدهد.
خواستن، باد را از وزیدن باز نمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمیکند.
اگر می خواهی تغییر مثبتی ایجاد کنی، با هر چیز همان گونه که هست مواجه شو.
روز چهارم
تمرین کن تا از درون شاد باشی.
اجازه نده دیگران برای شاد شدن یا شاد بودن تو تصمیم بگیرند.
خودت رئیس کارخانه ی شادی سازی باش.
روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن.
تلاش کن، اما نتیجه ی کار را به خدا واگذار کن.
برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد؟
چرا وقتت را برای چیزی که بر آن احاطه و تسلطی نداری، تلف می کنی؟
روز ششم
وقتی تصمیم می گیری کاری را انجام دهی،
از خود نپرس: «من چه می خواهم؟»
بلکه بپرس: «چه کاری به نفع همه است؟»
اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت خواهند بود و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.
روز هفتم
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی: «از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟»
پرسش درست این است: «چه کاری به نفع همه است؟»
خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همه ی دیوارهایش استوار باشند.
روز هشتم
وقتی کار به مشکل میخورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را.
انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.
روز نهم
برای موفقیت در هر کار،
ابتدا باید تصویر واضحی از نقشه ی کار داشته باشی.
آنگاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری،
باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.
روز دهم
اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که پیش بینی می کردی،
دلسرد نشو. همه چیز این دنیا همین طور است،
به ویژه اگر ارزشمند باشد.
ادامه دارد…
منبع: مجله راز