نه غزلی نه قصیده نه مثنوی تو را باید دوباره سرود بی وزن، بی قافیه تو را باید با سپید قلم زد رها ، رها، رها… مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...لبخندهای تو
صبح به ترانه عاشق مي شوم و به آفتاب و به لبخندهاي تو اين صبح مال توست و مال من بيا زندگي کنيم ميان دو نگاه… هر لحظه که باشي صبح همان يک دم است …
بیشتر بخوانید...تپش های شيرين
عصرهايي هم هست که دلم زل مي زند به نبض تشنه ي آفتاب، گرم مي شوم از تپش هاي شيرينش، کاش چون آفتاب بودي در اين عصرهاي خسته کم مي تابيدي، اما گرم مي ماندي …
بیشتر بخوانید...به روزهایم رنگی دگر بده
بنشین کنارِ صبحهایم ، تازه کن ، همه ی رنگ های طلوع را به روزهایم رنگی دگر بده چقدر… این صبح به تو می آید… مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...دمِ درِ ششمین خانه
قرارمان باشد بیست سال بعد، درون همان کوچه ی قدیمی. من از پیچ کوچه می آیم… دم در اولین خانه که نه، دوّمین و سومین خانه هم نه، درستْ می شود ششمین خانه، دم در ششمین خانه می …
بیشتر بخوانید...تندیس خاطرات تو
در نگاهم خاطره ای هست که مدتهاست دستانم را به شعر بند کرده به گمانم شعرهایم تندیس خاطرات توست مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...نانوشته های دل
عصیان می کند این نانوشته های من در دل، بگذارید… این شعر مرا از من بگیرد کسی چه می داند شاید تو در واژه هایم پیدا شوی مریم پورقلی
بیشتر بخوانید...لعنتی ترین دوست داشتنی
“من” آغاز یک زندگی ام. “تو” آغاز یک سرنوشت هستی. من برای رسیدن به تو تلاش می کنم. و تو… تو همان لعنتی ترین آدم دوست داشتنی هستی که قدم هایت را کنارم محکم تر …
بیشتر بخوانید...جرأت کن!
وقتی روزی جدید شروع می شود، جرأت کن و قدر شناسانه تبسمی کن. وقتی به تاریکی رسیدی، جرأت کن و اولین کسی باش که شمعی روشن می کند. وقتی بی عدالتی وجود دارد، جرأت کن …
بیشتر بخوانید...ما دوباره سبز می شویم
من به چشم های بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم
بیشتر بخوانید...