دمِ درِ ششمین خانه | دکتر زندگی

دمِ درِ ششمین خانه

قرارمان باشد بیست سال بعد، درون همان کوچه ی قدیمی.

من از پیچ کوچه می آیم… دم در اولین خانه که نه، دوّمین و سومین خانه هم نه، درستْ می شود ششمین خانه، دم در ششمین خانه می ایستم و به یاد آن روزها می افتم و به این فکر می کنم که این برج بلند و با عظمت هرگز جای آن خانه ی ویلایی را نمی گیرد.

به این که گل های زینتیِ این ساختمان هرگز به زیبایی سیکاس، شمعدانی ها و شمشادهای حیاط خانه ی قدیمی ما نمی رسند، به این که بیست سال پیش هیچ جای دنیا مثل این خانه گرم و امن نبود…

و بعد سرم را می چرخانم به همان سمت، سمتی که تو همیشه از آن می آمدی و تو لطفا از همان سمت، با همان اُبهت و عطر تلخ همیشگی ات قدم زنان بیا.

می بینی؟ من حتی بیست سال بعد هم به آمدن تو محتاجم.

آری قرارمان باشد بیست سال بعد، دمِ درِ ششمین خانه ی همان کوچه ی قدیمی.
 
ارغوان بشیری

درباره‌ی ارغوان بشیری

ارغوان بشیری
شاعر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *