این را باور کن جایی از جهان رنگها به پایان خواهند رسید جایی از عطرِ تنی جا مانده به تیرکِ قبل فرمانِ مرگ خوب به خاطر بسپار صفحه ای جا مانده در هر کتاب وجود …
بیشتر بخوانید...مادرم می گفت باران نام زنی ست
مادرم میگفت باران نام زنیست که گاهی به خیابان میآید و زنبیلش را در صفهای روزانه و ماتیکش را پشت ابرها جا میگذارد مادرم میگفت هیچکدام از زنان شهر سهم تو نخواهند بود یا حتا …
بیشتر بخوانید...به حرف هایم اعتماد کن دلم
تا به حال از تمام حس های دنیا عقب مانده ای؟ تا به حال نسبت به تمام حس های دنیا بی حس شده ای؟ تا به حال خودت را در آغوش گرفته ای؟ حالا، من …
بیشتر بخوانید...بی نهايت محال
اينکه تو مرا دوست داشته باشي، بي نهايت محال است! درست مثل اين که صبح ها خورشيد که بيدار مي شود، من صورتش را ببوسم! و شب ها پتوي ماه را من روي تن ِ نقره ايش بياندازم! مثل …
بیشتر بخوانید...زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید …
بیشتر بخوانید...تشنهی یک صحبت طولانیام
با همهی بی سر و سامانیام باز به دنبال پریشانیام طاقت فرسودگیام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنیام آمدهام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظهی طوفانیام دلخوش گرمای کسی نیستم آمدهام تا تو بسوزانیام …
بیشتر بخوانید...چتر دلواپسی ام
عشق من! یادت باشد من هنوز پای ِ درختی که کاشتیم آب می ریزم. عشق من! یادت نرود با یک فنجان لبخند به پیشوازم بیایی، یادت نرود با چتر ِ دلواپسی ام زیر باران بروی. …
بیشتر بخوانید...مادر ای زیباترین شعر خدا
مادر، تو کتاب همیشه گشوده ایثاری. تو در مزرعه زندگی مان بذر سپیده و مهر می کاری. تو چون آسمان زلالی و چون باران بخشنده. مادر قامت تو قیامت عشق است. ای سرافرازترین سرو ِ …
بیشتر بخوانید...