شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم که چون شببو به وقتِ صبح، من بسیار دلتنگم مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد و الّا من چو مِی با مست …
بیشتر بخوانید...مثل پیرمرد همسایه
شاید سال ها بعد وقتی که موهایم سفید شد من هم مثل پیرمرد همسایه آلزایمر گرفتم. آن وقت حتما نسبت به آهنگ موردعلاقه ام بی تفاوت می شوم و دیگر طعم تلخ چای حالم را …
بیشتر بخوانید...یادم تو را فراموش
حذف کردن کسانی که به آنها عادت کرده بودیم از زندگی مان خیلی کار سختی نیست ، فقط یک چند روزی جای شان خالی ست اما مدتی که از نبودشان بگذرد دیگر حتی به خاطرمان …
بیشتر بخوانید...از همین جایی که هستی!
یکی از دوستان شیوانا صنعتگری ماهر در شهری دور بود. روزی شیوانا از آن شهر میگذشت. نزد دوست صنعتگرش رفت. صنعتگر با خوشحالی شیوانا را نزد خود برد و در حین پذیرایی سفره دلش را …
بیشتر بخوانید...