عمر گر خوش گذرد، زندگی نوح کم است | دکتر زندگی

عمر گر خوش گذرد، زندگی نوح کم است

حکیمی، در کنار ساحل دریا مردی را دید که اندوهگین نشسته بود و برای دنیا غم می خورد.
حکیم به او گفت: ” برای دنیا غم نخور، اگر در نهایت توانگری، در یک کشتی بودی و کشتی ات در دریا شکسته بود و در حال غرق شدن بودی، آیا نهایت آرزویت این نبود که نجات پیدا کنی و همه ی ثروت و سرمایه ات را از دست بدهی؟”
گفت: بله.
پس حکیم به او گفت: “اگر بر تمام دنیا فرمانروایی داشتی و همه ی افراد پیرامونت قصد کشتن تو را داشتند، آیا آرزوی تو نجات پیدا کردن از دست آنها نبود، حتی به بهانه از دست دادن تمام چیزهایی که داشتی؟”
گفت: بله.
حکیم حرف هایش را اینچنین ادامه داد: “اکنون مرد جوان، تو همان توانگر و حالا همان پادشاهی هستی که ثروت و قدرتت را از دست داده ای ولی جان خود را به سلامت حفظ کرده ای.”
آن مرد با حرف های حکیم آرام گرفت و دلش از مهربانی پر شد.

عمر گر خوش گذرد، زنـدگی نوح کـم است
ور به ناخوش گذرد، نیم نفس بسیار است
حسن بیگ قزوینی اصل[قرن یازدهم]

شاد و پر نشاط باشید

درباره‌ی صابر خطیری

صابر خطیری
- پژوهشگر و نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *