زندگی جمعی انسان تنها زمانی امكان پذیر می شود كه افراد زیادی گرد هم آیند كه از یكایك افراد جمع، نیرومندتر و در برابر فرد، یكپارچه باشند.((زیگموند فروید))
موفقیت هیچ گاه حتمی نیست، بلكه به جمع شدن عوامل فراوان بستگی دارد و از همه بیشتر وابسته به سرشت روانی است كه كاركردش را با جهان بیرون هماهنگ سازد و از آن برای لذت جویی بهره گیرد.((زیگموند فروید))
آدمی به كار كمتر گرایش دارد تا به امكانات دیگر خشنود شدن. بیشتر انسانها به اجبار كار می كنند و این فرار طبیعی از كار موجب پیچیده ترین دشواری های اجتماعی می شود.((زیگموند فروید))
نمایشگر را جانی است؛ اما جانی نه چندان با وجدان. ایمان او همواره به چیزی است كه بیش از همه دیگران را وادار به ایمان آوردن به آن می كند؛ ایمان به خویشتن خویش.((نیچه))
جهان گرد پایه گذاران ارزشهای نو می گردد، با گردشی ناپیدا؛ اما مردم و نام گرد نمایشگران می گردند: چنین است «راه و رسم جهان».((نیچه))
آن كس كه خوب به دنبال می رود، به آسانی دنباله روی می آموزد؛ زیرا همیشه دنبال دیگران است!((نیچه))
هر كه بخواهد همه چیز آدمیان را دریابد، می باید به همه چیزشان دست ساید. اما دستهای من پاك تر از آن اند كه به این كار آیند.((نیچه))
در میان مردم كوچك دروغ بسیار است.((نیچه))
هرگاه مردم از مردان بزرگ دم زده اند هرگز سخن شان را باور نداشته ام و همچنان بر آن ام كه او درمانده ای است باژگونه [ =واژگونه ] كه از همه چیز بس كم دارد و از یك چیز بس بسیار.((نیچه))
شما فرزانگان نامدار خدمتگزار مردم و خرافات مردم بوده اید ؛ نه خدمتگزار حقیقت! و ایشان درست به همین دلیل شما را بزرگ می دارند.((نیچه))
به راستی، آن كه روزگاری اندیشه ی خود را اینجا در سنگ بر هم انباشت و بر افراشت، از آن خردمند ترین مردمانی بود كه راز زندگی را می دانند. او اینجا با ساده ترین مثال به ما می آموزاند كه در زیبایی نیز جنگ است و نابرابری و نبرد بر سر قدرت و چیرگی.((نیچه))
نادانان، همانا مردم، رودی را مانند زورقی بر آن شناور؛ و در آن زورق، ارزش گذاری ها با وقار و روی پوشیده نشسته اند.((نیچه))
هر چه بیش تر خود را شاد كنیم، آزردن دیگران و در اندیشه ی ِآزار بودن را بیشتر از یاد می بریم.((نیچه))
انسان آگاه را مردم به آسانی ترسو، متأثر و خرده بین می شمرند.((نیچه))
آدمها به سوی روشنایی می شتابند و گرد چراغ جمع می شوند، نه برای اینكه بهتر ببینند، بلكه برای اینكه بهتر بدرخشند.((نیچه))
بسیار پیش می آید كه انسان در طول سفر مقصدش را از یاد می برد. … فراموش كردن نیات، رایج ترین حماقتی است كه مردم مرتكب می شوند.((نیچه))
مثل حیوانات از كوه و كمر بالا می روند، احمق وار و عرق ریزان؛ انگار دیگران یادشان رفته بود به ایشان بگویند كه میان راه چشم اندازهای زیبایی هم هست.((نیچه))
اكنون همه ی مردم بس بسیار عمر می كنند و بس بسیار اندك می اندیشند.((نیچه))
ناخوشنودی و تیره و تار بودن جهان، نزد اقوام كنونی میراث گرسنگی كشیدن های پیشین است.((نیچه))
اساساً فرد نیرومند نه فقط با طبیعت بلكه با جامعه و تك تك افراد ناتوان تر نیز به مثابه ی سوژه ی شكارش رفتار می كند؛ تا آنجا كه می تواند از آنها بهره كشی می كند و آنگاه راه خویش می گیرد و می رود.((نیچه))
یك هنرمند شریف اساساً مجاز خواهد بود كه بداند كارش بر چه كسی تأثیر می گذارد! و آیا هرگز بر مردم! بر ناپختگان! بر احساساتی ها! بر بیماران و اما بیش از همه بر گرانجانان [ =مردم سخت جان ] تاثیر می گذارد؟!((نیچه))
اخلاق پیش از هر چیز ابزاری است كه اصولاً جامعه را پاس می دارد و آن را از زوال باز می دارد.((نیچه))
غارتگر و حاكم مقتدری كه به گروهی وعده می دهد آنها را از غارتگران در امان بدارد، از بنیاد موجوداتی همسان هستند، فقط دومی به روشی متفاوت [ =دیگرگون ] از اولی به سود خود دست می یابد.((نیچه))
ای والا مردمان! از آن هنگام كه امروز و دیروزی بوده است؛ روزگارانی اندیشه ور و روزگارانی اندیشه در بوده اند. این روزگار، چون بانوی بیماری است؛ رها كنیدش تا فریاد برآورد، خشم بگیرد، ناسزا گوید و میز و بشقاب را در هم شكند!…((نیچه))
بایستی دوباره به انبوهه ی مردمان بازآیی، در میان آنها سُفته و سخت شوی؛ تنهایی تباه می كند…((نیچه))
با دیگران بودن، آلودگی می آورد.((نیچه))
دانستن و از مسئولیت فروگذار نكردن و آن را به دیگران محول نكردن از نشانه های والا بودن است.((نیچه))
كسانی كه مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می كنند، اگر ما اشتباهاتشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند كرد؛ حتی اگر دوست ما باشند.((نیچه))
آدمهای حقیر، انسانهای والا را دیوانه می پندارند. چرا كه این انسانها سرشت نامعقول تری داشته و به سمت چیزهای استثنایی جذب می شوند؛ چیزهایی كه هیچ جذابیتی برای بسیاری از مردم ندارند.((نیچه))
آدمی به دلیل نیاز به مراقبت و كمك دیگران با آنها ارتباط برقرار می كند.((نیچه))
با رنج عمیق درون، آدمی از دیگران جدا می شود و سرافراز می گردد.((نیچه))
انسان های آزاده، دل شكسته و پر غرور، خود را از تیررس نگاه دیگران پنهان می كنند.((نیچه))
سیاستمدار انسانها را به دو دسته تقسیم می كند: ابزار و دشمن؛ یعنی تنها یك طبقه را می شناسند و آن هم دشمن است.((نیچه))
در حقیقت، غیبت تجلی رشك و نفرت فرو خورده ی گروههای محروم اجتماعی است.((نیچه))
بین مردمان كوچك، دروغگویی فراوان است.((نیچه))
مردم خودشان را با هر چیز خسته می كنند، مگر با فهم و اندیشه.((نیچه))
هر چقدر اوج بگیری از نظر مردمی كه پرواز را نمی فهمند كوچكتر به نظر می رسی.((نیچه))
مردم دنیا دو دسته اند: یكی زیر دستان و دیگر، بزرگان اصالت. شرف متعلق به بزرگان است و آنها غایت وجود بوده و زیردستان، ابزار اجرای هدفهای ایشان هستند. پیشرفت دنیا و بسط زندگی انسان به وسیله ی بزرگان و سرداران صورت می پذیرد كه اندك شمارند.((نیچه))
برای گله ی انسانی تمام نشانه های ابرانسان، چون نشانه های بیماری یا دیوانگی پدیدار می شوند.((نیچه))
خودستایی مایل است كه به وسیله ی شما اعتماد به خود را بیاموزد. او از نگاههای شما تغذیه می كند و در دستهای شما تعریف و تمجید نسبت به خود را می بلعد.((نیچه))
اجحاف نكردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری، ریشه و بنیاد جامعه است، اما این خواست نفی زندگی است؛ چون زندگی بهره كشیدن از دیگران است كه ناتوان ترند.((نیچه))
كسانی كه در خود احساس حقارت می كنند به دیگران رحم می كنند، اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می كشند و می خواهند با دیگران همدردی كنند. كسانی كه با دیگران همدردی می كنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.((نیچه))
لذت بیرحمی در دیدن رنج دیگران است، اما فردی كه بیرحم است این بیرحمی گریبانگیر خودش هم می شود و به ایشان نیز آزار خواهد رسید.((نیچه))
فرد خلوت نشین می گوید كه حقیقت در كتابها نیست و فیلسوف آن را پنهان می كند. فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن؛ چون می داند كسانی كه او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج كشیدن در دنیا دچار خواهند شد.((نیچه))
آدمی با رنج عمیق درونی از دیگران جدا می شود و والا می گردد. انسان های آزاده، دلِ شكسته و پر غرور خود را پنهان می كنند.((نیچه))
اختلاف طبقاتی از ضرورتهای جامعه است، چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر، كمیاب تر، دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود.((نیچه))
فیلسوفی كه درصدد آفرینش جهان بنا بر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این، همان روا داشتن استبداد بر دیگران است.((نیچه))
هر جماعتی، به گونه ای، در جایی و زمانی، “فرومایه” می شود.((نیچه))
دوری از صدمه، زورگویی، چپاول متقابل و همسویی خواست های خود با دیگران ممكن است در مفهوم كلی بین افراد بدل به رسمی نیكو شود، به شرط آنكه شرایط آن فراهم باشد.((نیچه))
آیا حقیقت ندارد كه در كل، “زن” را تاكنون خود زنان بیش از دیگران تحقیر كرده اند.((نیچه))
گفتن چنین عبارتی كه «هر آنچه حق یكی باشد، حق دیگران هم هست»، كاری غیر اخلاقی است.((نیچه))
هر قومی، دورویی خاص خود را دارد و آن را فضیلت می نامد؛ یعنی بهترین ویژگی خویش را كه دارند، نمی شناسند و نمی توانند بشناسند.((نیچه))
ما هم با آدمها معاشرت می كنیم و با هم متواضعانه لباسی را بر تن می كنیم كه با آن ما را می شناسند، درباره ما قضاوت و ارزیابی می كنند و به دنبال ما می گردند و چنین ملبس وارد اجتماع می شویم؛ یعنی به سرزمین نقابداران كه دوست هم ندارند آنها را برملا كنیم.((نیچه))
هیچ چیز دمكراتیك تر و مردمی تر از منطق نیست؛ ملاحظه هیچ كس را نمی كند و ریز و درشت را درون یك كیسه می ریزد.((نیچه))
“خواست حقیقت” به معنای “خواست فریب نخوردن” نیست، بلكه الزاماً به معنای “خواست فریب ندادن دیگران و فریب ندادن خویشتن” است؛ چیزی كه ما را به قلمرو اخلاق می كشاند.((نیچه))
ماهیت احساس دلسوزی آن است كه رنج دیگران را از حالت كاملاً خصوصی آن خارج می كند.((نیچه))
اندیشمند نیاز به تایید یا تجلیل دیگران ندارد، به شرط آنكه او از تایید و تجلیل خود مطمئن باشد.((نیچه))
بسیاری از ما هنگام ناتوانی این چنین ناله سر می دهیم كه: نیازردن مردم چه دشوار است!((نیچه))
مردان برتر تنها با ظرافت فوق العاده زیادی كه در دیدن و شنیدن دارند از دیگران متمایز می شوند و آنها جز به تعمق نمی بینند و نمی شنوند.((نیچه))
این هنرمندان و به خصوص هنرمندان تئاتر بودند كه اولین بار به انسانها چشم و گوش دادند تا هر كس آنچه هست، آنچه بر دیگران گذشته و آنچه می خواهد را با نوعی لذت ببیند و بشنود.((نیچه))
آنچه را كه ما از خود می دانیم و در حافظه نگاه داشته ایم، كمتر از آنچه كه فكر می كنیم، در خوشبختی زندگی ما تاثیر دارد. روزی فرا خواهد رسید كه آنچه دیگران درباره ما می دانند (یا فكر می كنند كه می دانند) در زندگی ما دخالت می كند.((نیچه))
آینده چنان مبهم است كه مردم تنها به فكر امروز خود هستند؛ روحیه ای كه فرصت مناسبی برای انواع فریبكاران و گمراه كنندگان فراهم می سازد. چون ظاهراً تنها برای “یك روز” خود را به دست فریب و گمراهی می دهیم و فرصت پرهیزگاری در آینده را برای خود نگه می داریم!((نیچه))
نیاز به كسب اطمینان در برابر نوسان هول انگیز ثروت باعث می شود در برابر مرد ثروتمند و صاحب نفوذی كه آماده است تا سكه ای طلا پرتاب كند دستهای آزاده ترین مرمان هم دراز شود.((نیچه))
مردم دورانهای فاسد، مردمی زیرك و اندیشمند و اهل تهمت و افترا هستند؛ آنها می دانند كه می توان بدون استفاده از خنجر و غافلگیری كسی را كشت و همچنین می دانند كه مردم آنچه را كه خوب بیان شود باور می كنند.((نیچه))
اغلب مردم فاقد وجدان فكری هستند.((نیچه))
شاید شریرترین انسان باز هم در نهایت، مفیدترین آنها در جهت حفظ نوع انسان باشد، زیرا با عمل خود غرایزی را در خویش و یا دیگران فعال نگاه می دارد كه بدون آنها بشریت از مدتها پیش سست و تباه شده بود.((نیچه))
دیگران باید ابتدا ایمان به خویشتن را فرا گیرند.((نیچه))
چه كسی را بد می دانی؟ آن كس كه همیشه می خواهد دیگران را شرمسار می سازد.((نیچه))
چه چیز را در دیگران دوست داری؟ امیدهایم را.((نیچه))
اصولاً مردم از روی عادت، خواهان اسمی هستند تا اشیاء برایشان قابل رؤیت باشد.((نیچه))
من در شناخت هر اندازه حریص باشم نمی توانم جز از طریق نگرش خود چیزی كشف كنم و به نگرش دیگران دست نمی یابم.((نیچه))
كسی كه می خواهد توده مردم را بسیج كند، آیا نباید ابتدا بازیگر نقش خویش باشد؟((نیچه))
بسیاری از مردم از نظر شخصیت مادی به اوج كمال می رسند، اما عقل آنها به این مقام عادت ندارد و بسیاری از آدمهای دیگر برعكس.((نیچه))
مردم فكر می كنند كه نیاز علت چیزها است، اما در حقیقت نیاز غالباً معلول چیزها است.((نیچه))
ما بیش از هر چیز دوست داریم هر آنچه را كه سرّی است به دیگران بگوییم.((نیچه))
او از مردم گریزان است، اما مردم به دنبال او می دوند، زیرا او پیشاپیش آنها است… چقدر مردم گلّه صفت هستند.((نیچه))
می ترسم كه حیوانات، انسان را به صورت موجودی همنوع خود كه عقل سلیم را گم كرده است بدانند.((نیچه))
توده مردم كف هر جایی را كه نتوانند ببینند عمیق می پندارند و از غرق شدن بسیار واهمه دارند.((نیچه))
آن كس كه دوست دارد به نظر توده مردم عمیق بیاید تلاش می كند كه مبهم و كدر باشد.((نیچه))
شوكت و جلال زمانی زاده می شود كه گروهی از مردم در ستایش از یك فرد، حجب و حیا را به كلی كنار بگذارند.((نیچه))
ما تنها زمانی از مردم سیر می شویم كه دیگر نتوانیم آنها را هضم كنیم.((نیچه))
آدم با اصوات می تواند مردم را به راه كج یا راه درست هدایت كند، زیرا كسی به فكر انكار صدا نمی افتد.((نیچه))
در جامعه سطح بالا هیچ گاه آنگونه كه منطق ناب می خواهد، نباید ادعا كرد كه تنها ما به طور كامل حق داریم.((نیچه))
ما همگی در پیشگاه خویش خود را ساده تر از آنچه هستیم، می انگاریم و با این كار، خود را از شر دیگران راحت می كنیم.((نیچه))
در مردم داری هیچ نشانی از نفرت انسانی نیست، اما به همین دلیل هم تحقیر انسانها بسیار است.((نیچه))
چنان سرد و یخ زده است كه انگشت در برخورد با آن می سوزد! هر دستی كه بر آن بخورد، می هراسد! و مردم به همین دلیل او را شعله ور می پندارند.((نیچه))
هر بار كه انسان های بس هوشمند دستخوش پریشانی می شوند، بدبینی دیگران به سخن آنان آغاز می شود.((نیچه))
آن كسی بزرگترین است كه بتواند تنهاترین باشد، پنهان ترین، رهپویی متفاوت از دیگران، انسانی فراسوی نیك و بد، سرور فضیلت های خویش و لبریز از اراده.((نیچه))
عشق به همنوع در مقایسه با هراس از همنوع پیوسته امری بی اهمیت، تا حدودی قراردادی و ظاهری بوده است.((نیچه))
هر جا كه می خواهی مالك چیزی شوی، نباید دیگران را بفریبی.((نیچه))
خودپسندی دیگران زمانی خلاف ذوق ما است كه خلاف خودپسندی ما باشد.((نیچه))
دیوانگی به ندرت در فردی تنها پدید می آید، اما در گروه، احزاب، جمعیت ها و دوره ها امری معمول است.((نیچه))
لطیفه ها در حقیقت به این دلیل ساخته می شوند كه مایه ی شادی دیگران گردند و چیزی را كه پیش تر پنهان بود- یا ابراز نگردیده- بیرون بیاورند.((زیگموند فروید))
بیشتر مردم علاقه چندانی به آزادی ندارند، چون آزادی مستلزم و در بر گیرنده ی مسئولیت است و بیشتر مردم از مسئولیت واهمه دارند.((زیگموند فروید))
آموزش را در خانواده، دانش را در جامعه و بینش را در تفكرات تنهایی می آموزند.((نیچه))
بهتر است انسان چیزی نداند، تا اینكه بسیاری چیزها را نیمه تمام بداند. بهتر است كه با عقاید خودمان یك ابله كم عقل باشیم، تا آنكه با عقاید دیگران یك مرد دانشمند به حساب آییم.((نیچه))
به سوی خوشبختی دیگران بروید تا راه خوشبختی خود را نیز هموار كنید.((استیو چندلر))
برخی از طاووس ها دم خویش را از دید دیگران پنهان می دارند و این كار را غرور می نامند.((نیچه))
اگر برای رسیدن به شادمانی و خشنودی تلاش نكنید، نه برای دیگران سودمند هستید و نه آن انرژی و نیروی آفریننده را برای رسیدن به هدف خود پیدا خواهید كرد.((استیو چندلر))
پرداختن به كار خود و پرهیز از دخالت در كار دیگران، عین دادگری است.((افلاطون))
هیچ چیز ترسناكتر و شرمآورتر از این نیست كه چوپان برای پاس داشتن گله، سگهای بیتربیتی نگاه دارد كه به سبب نابسامانی یا گرسنگی یا هرزگی، آمادهی آزار گوسفندان باشند و به جای صفت سگ، صفت گرگ از خود نشان دهند.((افلاطون))
مردمان نیك در جوانی ساده هستند و از بدكاران، به آسانی فریب میخورند، زیرا آنها در دل خود، نمونهای از آنچه برای بدكاران میگذرد، نمییابند كه با آن بسنجند.((افلاطون))
خیر در نظر همهی مردم، همان درك خوشیها و در نظر خواص [=ویژگان]، همان شناخت است.((افلاطون))
به راستی اگر انسان، اندیشهی خود را متوجه به وجود راستین نماید، دیگر زمان آن نخواهد داشت كه رفتار افراد را در نظر آورد و با مردم ستیزه كند و دربارهی آنها دشمنی و كینه در درون خود بپروراند.((افلاطون))
جای شگفتی نیست كه بیشتر مردم، سخنان ما را نپذیرند؛ زیرا اندیشهای كه ما دربارهی آن گفتگو میكنیم، آنها هرگز اجرای آن را در كردار مشاهده ننمودهاند.((افلاطون))
دربارهی مردم ستمگر چنین میگویم كه بیشتر آنها اگر در جوانی گرفتار نشوند، در پایان كار، رسوا و روسیاه میشوند و در روزهای پیری و بیچارگی مورد سبكداشت بیگانه و هم میهن قرار میگیرند.((افلاطون))
اگر خردمندی، با این محدودیت به من پیشنهاد میشد كه باید آن را سربسته نزد خودم نگه میداشتم و با دیگران در میان نمیگذاشتم، این هدیه را نمیپذیرفتم.((سنكا))
سرنوشت، قوم و خویش ما را تعیین میكند و خودمان، دوستانمان را.((ژاك دُلیل))
جز مرد خردمند، كسی نیست كه خود به تنهایی، ضامن [=پذیرفتار] نیكبختی خویش باشد، یعنی در میان مردم، شخص خردمند كمتر از همه، نیازمند وجود دیگران است.((افلاطون))
با گشادهرویی و لبخند است كه میتوانید همدلی و همدردی دیگران را جلب كنید.((استیو چندلر))
یك لیست از دوستانی كه از دیگران، كامیابتر، شادتر و خوشبینتر هستند، تهیه كنید و از میان آنها یك نفر را در همین هفته ببینید.((آندرو ویل))
سبب جنگ، حس زیادهخواهی است كه هر زمان بروز كند، هم برای جامعه و هم برای افراد، بزرگترین رنج است.((افلاطون))
بدی كردن، خواه با دوست و خواه با دیگران، كار آدم دادگر نیست؛ بلكه كار شخص ستمگر است.((افلاطون))
هر گاه به مردم بدی كنیم، بیشتر بر تباهی آنها میافزاییم.((افلاطون))
برابری و دادگری به این چَم است كه شخص، دِینی را كه به دیگران دارد ادا كند.((سیمونیدس))
چه پارادوكس شگفتانگیزی! هر زمان كه اراده میكنم با نادیده گرفتن خواستههایم به دیگران كمك كنم تا چیزهایی را كه دوست دارند، به دست آورند، هم احساس شادمانی و خرسندی بیشتری میكنم و هم كامروا میشوم.((اسپنسر جانسون))
بیان باورها به گونهی درست، دربرگیرندهی این است كه جرأت كنیم با دیگران دیگرگون بوده و مورد مهر و دوستی نباشیم.((آبراهام مازلو))
ما باید به مردم بیاموزیم به ذوق و سلیقهی خود گوش فرا دهند؛ بیشتر مردم چنین نمیكنند.((آبراهام مازلو))
اگر آدمی بتواند یاد بگیرد كه چگونه بالاترین ارزشهای دیگران را بیآلایشتر دوست بدارد، شاید بتواند با ترس كمتری، این كیفیتها را در خود نیز دوست داشته باشد.((آبراهام مازلو))
بزرگترین مردمان، تنها با حضورشان و با خویشتن راستین خود، خواسته یا ناخواسته سبب میشوند به كمارزشی خود پی ببریم.((آبراهام مازلو))
كنار آمدن با دنیای درونی خویشتن، به همان اندازه دارای اهمیت است كه لمس واقعیتهای اجتماعی.((آبراهام مازلو))
انسان سراسر بیریشهای كه از سوی جامعهی بیریشه پشتیبانی میشود، شكستناپذیر است.((آبراهام مازلو))
بین جامعهی خوب و شخص خوب، گونهای پسخوراند وجود دارد. یعنی این دو به یكدیگر نیاز دارند و لازم و ملزوم یكدیگرند.((آبراهام مازلو))
شرایط لازم و معین برای آفرینندگی، در هر گسترهای كه باشد، این است كه شخص آفریننده بتواند بیزمان، در بیخویشتنی و بیرون از مكان و اجتماع و تاریخ زندگی كند و بیافریند.((آبراهام مازلو))
آن گونه از دگرگونی را كه دوست دارید در دیگران ببینید، در خودتان ایجاد كنید.((گاندی))
بگذارید نیروهای مثبت تایید دیگران، چاشنی زندگیتان باشد، ولی غذای بنیادی زندگی خود را خودتان نپزید.((استیو چندلر))
كاری كه یك نظریه باید آسان كند، این است كه به مردم كمك كند امور درستی را كه در مورد خودشان وجود دارد، برای خود كشف كنند.((آبراهام مازلو))
والاترین خردی كه میتوانم به شما بشناسانم، این است: هرگز به دیگران اجازه ندهید افقهایتان را به شما بشناسانند. آنچه را برایتان به چَم كامیابی است، بیابید و سپس، نگاهتان را به آن بدوزید.((كی كوپلوویتز))
اگر آدمی میخواهد به دیگران كمك كند، پسندیدهترین روش این است كه خود، انسان والاتری شود.((آبراهام مازلو))
تلاش برای سلامت روانی، تلاش برای آرامش معنوی و هماهنگی اجتماعی نیز هست.((آبراهام مازلو))
اگر هدف نهایی آموزش و پرورش، خودشكوفایی باشد، پس آموزش و پرورش باید بتواند به مردم كمك كند كه بتوانند از شرطی شدنی كه فرهنگشان آنها را بدان وادار كرده است، فراتر روند و شهروند دنیا گردند.((آبراهام مازلو))
زمانی كه از استانداردها و قوانین بنیادی و باید و نبایدها و قوانین همیشه باید و… هرگز نباید… دیگران آگاهی یابید، روابط تان با آنها سادهتر میشود.((آنتونی رابینز))
تا زمانی كه با دیگران دربارهی استانداردها و قوانینشان گفتگو نكردهاید، نمیتوانید ادعا كنید كه قوانین آنها را میدانید و نمیتوانید این چشمداشت را از آنها داشته باشید كه قوانین شما را ندیده و نشنیده بگیرند و با آن همساز باشند.((آنتونی رابینز))
زمانی كه رشد میكنید و در زندگی مردم، كارآیی مثبت دارید، زندگی را به گونهای دیگر تجربه میكنید كه همان خوشبختی و شادمانی راستین است.((آنتونی رابینز))
شما ماموریت و مسئولیتی ویژه را در برابر خودتان و دیگران به دوش دارید و پیش از هر چیز و هر كس در برابر خودتان مسئول هستید.((آنتونی رابینز))
خوب، مهربان، خوشرو و گشادهرو باش تا دنیا را نیز به جای بهتری برای دیگران بدل كنی.((آنتونی رابینز))
مردم، حیوانات و همهی موجودات زنده را دوست داشته باش و به آنها عشق بورز.((آنتونی رابینز))
نكتهی غمانگیز این است كه بیشتر مردم تا زمانی كه تندرست هستند، چَم و مفهوم زندگی خود را كشف نمیكنند. میبایست بیماری كُشندهای، زندگیشان را تهدید كند تا بخواهند و تلاش كنند كه چَم و مفهوم زندگی را بیابند.((آنتونی رابینز))
خردمند بودن در نظر دیگران، آسانتر از خردمند بودن در نظر خودمان است.((لاروشفوكولد))
من باور ندارم كه رنج تنها، آموزنده است. اگر رنج به تنهایی آموزنده بود، میبایست همهی مردم دنیا خردمند میشدند؛ چون هر كسی به گونهای رنج میكشد. باید غمخواری، همدلی، شكیبایی، عشق، همت والا و میل به حساس باقی ماندن را به رنج افزود.((آن مارو لیندبرگ))
دانش و خرد، دو چیز مجزا هستند و هیچ ارتباطی با هم ندارند. دانش در سرها خانه میكند و آمیخته به دیدگاههای دیگران است؛ خرد در اذهان است و از آنِ خود فرد است.((ویلیام كوپر))
انسانهای بدخواه و چشمتنگ برای دیگران مایهی دردسر هستند، ولی برای خودشان، مایهی شكنجه و آزار.((ویلیام پن))
رشكورزی از كمبود خودباوری ریشه میگیرد؛ كمبودی كه در درون خود انسان است، نه در دیگران.((می وست))
شخصیت راستین ما همان كارهایی است كه در نبود دیگران انجام میدهیم و با خود میگوییم هیچ كس كه ما را زیر نظر ندارد.((كارل اتو ون بیسمارك))
زمانی كه دیگران از شما درخواست كمك میكنند، بهتر است به آنها كمك كنید، نه اینكه شما نیز از آنها كمك بخواهید!((آنتونی رابینز))
پیشداوری دربارهی هویت دیگران، هر گونه ارتباط میان شما و آنها را از بین خواهد برد.((آنتونی رابینز))
همواره خواستهها و نیازهای خود را با كمك خواستن از دیگران و گردآوری دانستهها و دادههای بیشتری بخواهید، نه با محاكمه و بازخواست كردن دیگران.((آنتونی رابینز))
هرگز به دیگران چشم ندوزید و دنبالهرو نباشید.((آنتونی رابینز))
همواره نظر دیگران را جویا شوید و مشورت كنید، ولی تصمیم نهایی را خودتان بگیرید؛ چون این شما هستید كه میبایست پیامدها و نتایج آن را بپذیرید.((آنتونی رابینز))
نهالی كه خود، روییده و به دست دیگری پرورش نیافته باشد، از این رو، دِینی به دیگران ندارد.((افلاطون))
رفتاری كه شهرها با مردمان دانشمند میكنند، به اندازهای ناپسند است كه هیچ كس در جهان، چنین رفتاری نمیبیند.((افلاطون))
زمانی كه بُریدهاید و ناتوان هستید و شكست خوردهاید، یا احساس میكنید دیگران، نیرومندتر، ماهرتر یا حتی خوش شانسترند، به درون خود دست یازید و درد و رنج را به میل، آرزومندی و انگیزه بدل كنید.((آنتونی رابینز))
شایستگیها و تواناییهای شما در كمك و یاری رساندن به دیگران، سهیم شدن آنچه دارید با دیگران، شایستگی حل و فصل احساسات و كنار آمدن با آنهاست.((آنتونی رابینز))
آنچه تفاوت میان زندگی ما و دیگران را رقم میزند، برخورد، نگرش و منشهای ما در برخورد با دشواریهاست، نه خود دشواریها یا اندازه و كوچك و بزرگی آن.((آنتونی رابینز))
بدانید كه تفاوت استانداردها و قوانین شما با استاندارد و قوانین دیگران، هرگز به اندازهی پایبندی، وفاداری، رشد و دگرگونی شخصی، عشق، محبت و دوستی میان شما و دیگران اهمیت ندارد.((آنتونی رابینز))
اگر استانداردها و قوانین خود را با دیگران در میان بگذارید، آنها شناخت بیشتری از شما پیدا میكنند و در برآورده ساختن نیازها و خواستههایتان، كامیابتر خواهند بود.((آنتونی رابینز))
از خودتان وجودی بسازید كه زیاد دربند پیشداوری دیگران نباشید.((استیو چندلر))
چرا باید احساس شخصی من، بر پایهی اندیشههای دیگران ساخته شود؟((امرسون))
زمانی كه از استانداردها و قوانین دیگران آگاه میشوید، میتوانید با كامیابی بیشتری، نیازها و خواستههایشان را برآورده سازید و روابط بهتری را پایهریزی كنید.((آنتونی رابینز))
مردم همواره متوجه نیت و هدف خیر شما و تلاشهای از روی راستی شما برای برقراری ارتباط سالم و درست با خودشان هستند و همه چیز را به خوبی میبینند.((آنتونی رابینز))
چنانچه خواهان روابطی پسندیده و كامروا با دیگران هستید، نخستین باور هستهای و مركزی كه میباید داشته باشید، آن است كه بدانید هویت و منش راستین مردم با رفتارها، پاسخها و واكنشهای آنها یكی نیست.((آنتونی رابینز))
میبایست همواره مراقب باشید كه نحوهی برقراری ارتباط با دیگران به گونهای باشد كه دگرگونی مورد پسندی به وجود آورد و از ایجاد هر گونه احساس بد و منفی در دیگران، پیشگیری كند.((آنتونی رابینز))
چنانچه میخواهید با دیگران به گونهای بهتر ارتباط داشته باشید، هرگز نمیتوانید با سرزنش كردن آنها، خرده گرفتن بر آنها و بیان این گفته كه “چه اندازه نادان هستند”، كامیاب شوید.((آنتونی رابینز))
تنها یك راه برای خوشبختی وجود دارد؛ اینكه به روشی با خودتان و دیگران ارتباط برقرار كنید كه برای شما، توانایی، شادمانی، خودباوری، شایستگی و توانمندی به همراه داشته باشد.((آنتونی رابینز))
شما با دوست داشتن دیگران میتوانید در طول دو ماه دوستان زیادی به دست بیاورید؛ دوستانی كه اگر تلاش كنید دیگران شما را دوست داشته باشند، در طول دو سال هم به دست نخواهید آورد.((دیل كارنگی))
سربلندی كسانی كه به خوبی به بچهها آموزش میدهند، به همان اندازهی كسانی است كه آنها را به دنیا میآورند: گروه دوم به آنها زندگی میبخشد و گروه نخست، راه خوب زندگی كردن را به آنها میآموزد.((ارسطو))
با بخشیدن تجربههای خود به دیگران، بیدرنگ، تجربههای تازهتری كسب خواهید كرد.((استیو چندلر))
اگر بتوانید بخشی از دانش و آگاهی خود را در زمینهی خودسازی به دیگران نیز بدهید، بر دگرگونیهای مثبت خویش خواهید افزود.((استیو چندلر))
اشتباه ما در این است كه گمان میكنیم تنها داوری دیگران اهمیت دارد نه داوری خودمان.((استیو چندلر))
هرچه بیشتر با خود و دیگران روراست باشیم، انرژی و تمركز بیشتری به دست خواهیم آورد و دیگر نگران آن نخواهیم بود كه به این چه گفتهایم و به دیگری چه!((استیو چندلر))
به ناگزیر نباید انسان مهمی باشیم و دیگران بیایند و سابقهی زندگی ما را بنویسند. ما میتوانیم سابقهی خود را همزمان با هر رویداد بنویسیم. با نوشتن هدفهای خود، به راستی، تاریخ آیندهی خود را “پیش از روی دادن” نوشتهایم.((استیو چندلر))
چنانچه چشمداشت ما از دیگران، از پیش، روشن باشد، بردن در بازی زندگی برای همهی ما سادهتر خواهد شد.((آنتونی رابینز))
هنگامی كه با آسودگی و باور، به دیگران اجازه میدهید به جای شما بیندیشند و تصمیم بگیرند، همواره ناگزیرید برای آن، بهایی بپردازید.((آنتونی رابینز))
مردم، هنگامی بیشتر رشد میكنند كه در زندگی، درد و رنج بیشتری را تاب آورده باشند.((آنتونی رابینز))
چنانچه دیگران احساس خوبی نسبت به شما نداشته باشند، در درازمدت، شما نیز نمیتوانید احساس خوبی نسبت به آنها و خودتان داشته باشید.((آنتونی رابینز))
هیچكس دوست ندارد دربارهاش پیشداوری كنند یا سرزنش شود، حتی خودتان؛ پس بكوشید هرگز چیزی را كه برای خود نمیپسندید، به دیگران نیز روا ندارید.((آنتونی رابینز))
تدبیر، هنر گام برداشتن بدون لگدمال كردن پای دیگران است.((ادگارمیتن))
چنانچه شما نیز همان كارهایی را بكنید كه دیگران میكنند، به همان چیزهایی خواهید رسید كه دیگران رسیدهاند.((آنتونی رابینز))
همهی خردها و مذاهب كهن، یك چیز به تو میگویند: “برای خودت به تنهایی زندگی نكن، بلكه برای دیگران زندگی كن. اسیر نفس خود نباش، چون به زندانی ابدی تبدیل میشود.”((باربارا وارد))
خردمندان گشادهرویند. انگار آرامش آنان ریشه در گشادهروییشان دارد یا گشادهروییشان برآمده از آرامش است. آنان میتوانند دیگران را كه دچار پریشانی و نگرانی هستند، به داشتن آرامش و لبخند زدن برانگیزند.((ادوارد هوگلند))
فرد خردمند، دانش خویش را برای خودش انباشته نمیكند. آن كس كه دانش انباشته دارد، خردمند نیست. فرد خردمند، دانش را انباشته نمیكند، هرچه بیشتر دانش خود را به دیگران میبخشد، بیشتر كسب میكند.((لائو دزو))
زمانی كه انسان، به درستی جستارهای خود باور داشته باشد، در پیشگاه مردمان زیرك و دوست، میتواند از جستارهای بزرگی كه بدان دلبستگی دارد، با جرأت و باور سخن گوید.((افلاطون))
برای مردم فرزانه، گفتگو، اندازهای به جز پایان زندگی ندارد.((افلاطون))
بسیاری از مردم حتی از اندیشهی اینكه در آینده به كجا خواهند رسید، دچار هراس میشوند!((استیو چندلر))
فرد خودشكوفا به گونهی خود به خود و طبیعی به كنش میپردازد و آسانتر در قالب خود قرار میگیرد تا در قالب دیگران.((آبراهام مازلو))
بزرگواری، یعنی فراتر رفتن از ناتوانیهای آدمی و از وابستگی به دیگران.((آبراهام مازلو))
شرایط خوب، گرچه كارآیی خوبی در بیشتر افراد دارد، با وجود این، كارآیی بد و حتی اندوهباری هم در بخش كوچكی از جمعیت كشور دارد.((آبراهام مازلو))
جویندگان جاه و مقام، اگر نتوانند بر همهی قبیله ریاست كنند، بر یك سوم قبیله را كافی میشمارند و اگر نتوانند نظر خردهگیران و بزرگواران را به خود جلب كنند، به خوشباوری زیردستان و فرومایگان بسنده میكنند.((افلاطون))
یكی از خردمندانهترین، مطمئنترین [=آرامندهترین] و سخاوتمندانهترین لذتهای زندگی، شادمان شدن بابت كامیابی دیگران است.((آرچیبالد راتلیج))
مهمترین چیز زندگی، داشتن پول نیست، بلكه پول داشتن دیگران است.((ساشا گواتیری))
هر كس باید بپذیرد كه ارزش كمك – وام، قرض گرفتن – را دارد. زیرا توانایی شما برای پذیرش كمك دیگران، تعیین كنندهی توانایی شما برای كسب دارایی است.((اندرو متیوس))
مردمی كه برایتان آیهی ناامیدی میخوانند، خودشان كمابیش همیشه افراد ناكامروایی هستند. آنها از لحاظ كارآیی بسیار عادیاند یا در سطح پایینی هستند.((د. شوارتز))
اگر من زیاد پول داشته باشم، دیگران بیپول میمانند! این نابخردانهترین باور است.((اندرو متیوس))
مردم كم درآمد و لایههای میانی، برای پول كار میكنند، ولی برای پولدارها پول است كه كار میكند.((رابرت كیوساكی))
مادر، گرانبهاترین دارایی یك ملت است و به اندازه ای ارزش دارد كه میتوان گفت، جامعه زمانی به اوج میرسد كه بتواند از كار و كردارهای مادر پشتیبانی كند.((الن كی))
زمانی كه مردم از پیشهام میپرسند، میگویم پیش از هر چیز من یك مادرم.((ژاكلین جكسون))
اگر مادری، گونه ای پیشه باشد كه برای جامعه دارای ارزش بسیار است، پس باید این نكته را بپذیریم كه میبایست حق و حقوق مادران مورد توجه قرار گیرد.((باربارا آن میكولسكی))
مادر، واسطهای است كه از راه آن، كودك نورسیده وجود خود را به صورت یك انسان اجتماعی دیگرگون میكند.((بیتا رانك))
مردم از هر چیزی سخن می گویند، به ویژه از آنچه درباره اش هیچ نمی دانند.((ژان پل سارتر))
بدبختانه، آن گونه كه به آسودگی، گناهان دیگران را می بینیم، بینای گناهان خویش نیستیم.((كریستین بوبن))