در پارکی در نیویورک، دو مجسمهی زن و مرد قرار داشت كه سالهای سال درست روبهروی يكديگر با فاصلهاي اندك ایستاده بودند و به چشمهای هم نگاه میکردند و لبخند میزدند. یک روز صبح زود، فرشتهاي آمد و پشت سر آن دو ایستاد و گفت:
«از آنجا که شما مجسمههايی خوب و ارزنده هستيد و به مردم شادی بخشیدهاید، بزرگترین آرزوی شما را که زندگي کردن و زنده بودن مانند انسانهاست برآورده میکنم. بیست دقیقه فرصت دارید هر کاری دوست دارید انجام بدهید.»
با پايان جملهاش، دو مجسمه تبدیل به دو انسان واقعی شدند: یک زن و یک مرد.
آن دو به هم لبخند زدند و بهسمت بوتهها و درختهایی دویدند که در همان نزدیکی بود. آنها پشت بوتهها و کنار کبوترانی که همان دور و بر میپریدند گم شدند. فرشته با شنیدن صدای خندهی آنها، لبخندی از سر رضایت زد. آن دو پس از ده دقیقه از پشت بوتهها بیرون آمدند.
فرشته متعجب به ساعتش نگاهی کرد و گفت: «هنوز از بیست دقیقه فرصتتان ده دقيقه باقی مانده است.»
مرد با نگاهي شیطنتآمیز به زن نگاه کرد و گفت: «میخواهی یک بار دیگه این کار را انجام بدیم؟»
زن با لبخندی جواب داد:
«البته، ولی این بار تو کبوتر را نگه دار كه من روی سرش خرابکاری کنم!»
نکته: روحیهی انتقامجویی علاوه بر اینکه فرصتهای ارزشمند زندگی را میگیرد، انسان را هم به رنج و عذاب دچار میکند. وقار و طمأنینه، نشانهي امنیت خاطر و اقتدار شخصی است. بهخصوص زمانیکه آرامش و منافعمان با ندانمکاریها و غرضورزیهای اطرافیان، مورد تعرض و تهدید قرار میگیرد. یکی از بزرگترین ملاکهای قدرت فردی شما، توانايی هضم رفتار اشتباه دیگران و چشمپوشي از خطاي آنان است.
بزرگ و کوچکی خطاهای دیگران امری نسبی است و رابطهاي مستقیم با بزرگی و کوچکی ما دارد.
اگر نمیتوانید کسی را ببخشید و گناه او را گذشتناپذير ميپنداريد، به دنیای بیرون و بزرگی گناه دیگران ربطی ندارد، بلکه به حقارت و کوچکی ما مربوط ميشود. به من بگو چه گناهی را بخششناپذير میدانی تا به تو بگویم چه کسی هستی و در چه درجهای از رشد و توانمندی شخصی قرار داری.
هر چه ما بزرگتر باشیم، اشتباهات دیگران کوچكتر و هرچه کوچکتر باشیم خطاهای دیگران بزرگتر و غیرقابلهضمتر دیده میشود.
هر چه ما بزرگتر (بزرگوارتر) و مقتدرتر باشیم، کمتر به دیگران نیازمندیم.
هر چه کمتر نیازمند باشیم، کمتر از رهگذر عملکرد ناصواب اطرافیانمان آسیب میبینیم.
هر چه کمتر آسیب ببینیم، ديگران را راحتتر میبخشیم.
گذشت، یک صلاحیت و توانایی است که نازپروردگان و کممایگان، توان اجرایی برای انتخاب آن را ندارند. انسانهای مقتدر میبخشند و انسانهای ترسو درصدد انتقام برمیآیند.
برگرفته شده از کتاب: هفت خوان موفقیت (جلد دوم ) ، سعید گل محمدی